مقاله «نومیدی خطرناک ایران» (فارن افرز، ۶ اوت ۲۰۲۵) پیامدهای حملات نظامی مشترک آمریکا و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ به برنامه هستهای ایران، که به «جنگ ۱۲ روزه» معروف شد، را بررسی میکند. این عملیات، که با هشدارهای طولانیمدت از تلآویو و واشنگتن پیشبینی شده بود، تشدید قابلتوجهی در تلاشها برای مهار جاهطلبیهای هستهای ایران بود که نگرانی پنج رئیسجمهور آمریکا را برانگیخته بود.
حملات ضربه شدیدی به زیرساختهای هستهای ایران وارد کرد، رهبری نظامی آن را از بین برد و برتری هوایی اسرائیل را بر قلمرو ایران تضمین کرد. عنصر غافلگیری، با وجود دههها اظهارات عمومی، به اثربخشی عملیات کمک کرد، زیرا حملات موشکی تلافیجویانه ایران به اسرائیل و یک پایگاه هوایی آمریکا در قطر عمدتاً نمادین و بیاثر بود. پایان سریع درگیری با آتشبس تحمیلی آمریکا پس از تنها ۱۲ روز، از یک جنگ منطقهای گسترده جلوگیری کرد، دستاوردی که بسیاری آن را غیرممکن میدانستند.
موفقیت این عملیات به کاهش استراتژیک ایران دامن زد، کاهشی که در سال ۲۰۲۴ با تخریب حزبالله لبنان توسط اسرائیل و فروپاشی رژیم بشار اسد، متحد ایران، در سوریه آغاز شده بود. متحدان سنتی ایران، روسیه و چین، تنها محکومیتهای ملایمی ارائه دادند و تهران را منزوی کردند. جمهوری اسلامی، تضعیفشده و تحقیرشده، با چالشهای بیسابقهای مواجه است اما همچنان تهدیدی قوی است. زیرساختهای هستهای آن، اگرچه به شدت آسیب دیده، کاملاً نابود نشده و رژیم از طریق سرکوب و شعارهای ناسیونالیستی کنترل محکمی بر قدرت دارد.
مقاله به نقل از جیمز بالدوین اشاره میکند که خطرناکترین فرد در جامعه کسی است که «چیزی برای از دست دادن ندارد» و پیشنهاد میکند که رهبری ایران، که از نیروهای نیابتی منطقهای و دفاع هوایی محروم شده، ممکن است استراتژیهای پرخطرتری را دنبال کند، بهویژه برنامه هستهای مخفیانه، برای تضمین بقای رژیم و بازدارندگی در برابر حملات آینده.
پایان سریع درگیری با آتشبس تحمیلی آمریکا پس از تنها ۱۲ روز، از یک جنگ منطقهای گسترده جلوگیری کرد، دستاوردی که بسیاری آن را غیرممکن میدانستند.
برنامه هستهای ایران، که در دهه ۱۹۷۰ تحت سلطنت پهلوی آغاز شد، به نمادی از خودکفایی و بازدارندگی پس از انقلاب تبدیل شد، بهویژه پس از جنگ ایران و عراق. با وجود فتوای سال ۲۰۰۳ علیه تسلیحات کشتار جمعی، رهبران ایران بهطور تاریخی گزینه هستهای را باز نگه داشتهاند، بهویژه پس از درگیریهای مستقیم با اسرائیل در سال ۲۰۲۴.
حملات ژوئن، که تأسیسات غنیسازی را تخریب کرد و دانشمندان کلیدی را از بین برد، احتمالاً تهران را به سمت تلاش مخفیانه هستهای سوق داده است، تلاشی که با استفاده از ذخایر اورانیوم و سانتریفیوژهای باقیمانده میتواند ظرف یک سال به نتیجه برسد. تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) و اخراج بازرسان، مقاصد ایران را مبهمتر کرده و خطر گسترش تسلیحات هستهای را افزایش داده است.
هراس رژیم
در داخل کشور، رژیم از این بحران برای تحکیم قدرت استفاده کرده است. با وجود نارضایتی گسترده از جمهوری اسلامی، حملات واکنش ناسیونالیستی را برانگیخت و ایرانیان را علیه تجاوز خارجی متحد کرد. سرکوب رژیم علیه مخالفان، از جمله نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل، و اخراج پناهجویان افغان به اتهام جاسوسی، استراتژی آن برای سرکوب مخالفان را نشان میدهد.
حملات نمادین اسرائیل، مانند حمله به زندان اوین، نتیجه معکوس داد و خشم عمومی را به جای الهامبخشی به مخالفان برانگیخت. مقاله اشاره میکند که حضور کمرنگ و ظاهر ضعیف رهبر انقلاب، علی خامنهای، در طول درگیری، گمانهزنیهایی درباره سلامت او و برنامههای جانشینی رژیم را برانگیخته است که احتمالاً اتحاد بین نخبگان مذهبی و نظامی را برای تضمین تداوم تقویت میکند.
حملات ژوئن، که تأسیسات غنیسازی را تخریب کرد و دانشمندان کلیدی را از بین برد، احتمالاً تهران را به سمت تلاش مخفیانه هستهای سوق داده است.
در سطح منطقهای، حملات روابط را تیره کرده است. کشورهای خلیجفارس، که از ایران ناپایدار نگرانند، ترجیح میدهند تهران را به جای رویارویی، همراه کنند تا از تشدید بیشتر جلوگیری شود، و به یاد آشوب ناشی از صدام حسین مغلوب اما سرکش میافتند. پیشدستی تهاجمی اسرائیل، اگرچه موفقیتی تاکتیکی بود، خطر بیثباتی بلندمدت را به همراه دارد و با تضعیف جاهطلبیهای اقتصادی کشورهای خلیجفارس و توافقهای ابراهیم همراه است. حملات ادامهدار اسرائیل در سوریه، که دولت پس از اسد را هدف قرار داده، تنشها با ترکیه، که از دمشق حمایت میکند، را افزایش داده و ممکن است به ایران اجازه دهد از طریق شبهنظامیان نیابتی نفوذ خود را بازسازی کند.
مقاله استدلال میکند که موفقیت نظامی به تنهایی نمیتواند تهدید هستهای ایران را از بین ببرد. رئیسجمهور دونالد ترامپ، که نسبت به درگیریهای طولانیمدت در خاورمیانه بدبین است، طرحهایی برای حملات گستردهتر را رد کرد و اولویت را به منابع آسیا داد. با این حال، آمریکا باید دیپلماسی را برای جلوگیری از ایران مجهز به سلاح هستهای دنبال کند.
پیشنهادها شامل کنسرسیوم غنیسازی منطقهای، سرمایهگذاری خارجی در انرژی هستهای غیرنظامی ایران و کاهش تحریمها، همراه با محدودیتهای سختگیرانه موشکی و بازرسیهای IAEA است. در حالی که بیاعتمادی ایران، که با استفاده از مذاکرات قبلی به عنوان فریب عمیقتر شده، گفتوگوها را پیچیده میکند، چنین تلاشهایی میتواند شکافهای رژیم را بهرهبرداری کرده و زمان بخرد. مقاله نتیجه میگیرد که نادیده گرفتن وضعیت تضعیفشده اما سرکش ایران خطر عصر جدیدی از گسترش تسلیحات هستهای را به همراه دارد و از ترامپ میخواهد از اعتبار خود از حملات برای پیشبرد چارچوب دیپلماتیکی که شفافیت را تضمین کرده و از تشدید بیشتر جلوگیری کند، استفاده کند.