حملات اخیر اسرائیل و ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران، پرسش تازهای را ایجاد کرده است: آیا این اقدامها احتمال دستیابی ایران به سلاح هستهای را کاهش داده یا افزایش؟ آنچه روشن است اینکه این حملات هرچند برنامه هستهای ایران را آسیب زدهاند، اما انگیزه تهران برای پیشبرد آن را از بین نبردهاند. امروز ابهام درباره میزان اورانیوم غنیشده، شمار سانتریفیوژها و محل ذخیرهسازی مواد هستهای بیشتر از قبل شده است.
ایالات متحده پس از این حملات، بار دیگر ایده دستیابی به توافقی تازه را دنبال میکند که اساس آن ممنوعیت کامل غنیسازی در ایران است؛ سیاستی که به «غنیسازی صفر» معروف است. اما جمهوری اسلامی چنین پیشنهادی را رد کرده است. اگر این گزینه شکست بخورد، واشنگتن ممکن است به اتکای صرف بر ابزارهای اطلاعاتی و نظامی روی بیاورد؛ رویکردی که اسرائیل قویاً از آن حمایت میکند، اما خطر درگیری دائمی در خاورمیانه را در پی خواهد داشت.
راهحل دیگر، مذاکره بر سر توافقی تازه است که غنیسازی را در ایران مجاز بداند، اما آن را شدیداً محدود و تحت نظارت قرار دهد.
گزینههای غرب در برابر ایران
ایالات متحده بار دیگر ایده دستیابی به توافقی تازه را دنبال میکند که اساس آن ممنوعیت کامل غنیسازی در ایران است؛ سیاستی که به «غنیسازی صفر» معروف است.
پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، واشنگتن کوشید مذاکرات دوجانبه با تهران را از سر بگیرد، اما ایران تمایلی نشان نداد. اختلافنظرهای داخلی در جمهوری اسلامی، بهویژه درباره ارزش مذاکره با آمریکا، از دلایل اصلی این امتناع بود. با این حال، گزارشها حاکی است رهبر ایران و بخش بزرگی از نهادهای حاکمیتی به این جمعبندی رسیدهاند که برای بقای نظام، بازگشت به مذاکره ضروری است.
اولویت فوری آمریکا در این مسیر، بازگرداندن نظارتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. توقف همکاری ایران با آژانس پس از تصویب قانونی در دوم ژوئیه و در پی حملات نظامی اخیر، باعث شد که حدود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای بالا از رصد آژانس خارج شود. همچنین، سرنوشت بخشی از سانتریفیوژهای تولیدشده در سالهای اخیر نامعلوم مانده است.
اما ایران حاضر به پذیرش «غنیسازی صفر» نیست. مقامات جمهوری اسلامی غنیسازی را نهفقط ابزار تأمین سوخت، بلکه نماد ملی و نشانه توان فناوری میدانند. آنها استدلال میکنند که وابستگی به تأمینکنندگان خارجی میتواند امنیت انرژی ایران را در آینده تهدید کند. علاوه بر این، جناحهای تندرو دستیابی به سلاح هستهای را یک تضمین امنیتی اساسی قلمداد کرده و هر گونه عقبنشینی از غنیسازی را «تحقیر ملی» میخوانند. در چنین فضایی، کنار گذاشتن غنیسازی در عمل برای رهبری ایران بسیار پرهزینه خواهد بود.
برخی کارشناسان غربی پیشنهاد ایجاد کنسرسیوم چندملیتی برای غنیسازی در سطح منطقه را دادهاند. در این طرح، ایران بههمراه کشورهای دیگر در مدیریت و بهرهبرداری مشارکت میکند. اما در عمل، چنین مدلی دشوار است؛ زیرا اگر غنیسازی در خارج از ایران انجام شود، تهران آن را غیرقابل قبول میداند، و اگر در داخل ایران انجام شود، واشنگتن آن را تهدید تلقی میکند.
راهکار دیگر، توافق موقت است که موضوع غنیسازی را برای مدتی کنار بگذارد و زمان بخرد. در مقابلِ توقف بخشی از فعالیتها یا بازگشت به نظارت آژانس، ایران میتواند انتظار کاهش تحریمها یا آزادسازی بخشی از داراییهای بلوکهشدهاش را داشته باشد. اما چنین توافقی شکننده خواهد بود؛ زیرا واشنگتن نمیتواند با ادامه ابهام در برنامه هستهای ایران کنار بیاید و تهران نیز حاضر نیست بدون لغو تحریمها همکاری کامل کند.
رویکرد نظامی نیز یکی از گزینهها تلقی شده است. در این مسیر، آمریکا و اسرائیل میتوانند بر جمعآوری اطلاعات و حملات پیشگیرانه تکیه کنند تا مانع بازسازی تأسیسات ایران شوند. حامیان این رویکرد معتقدند برتری اطلاعاتی و هوایی دو کشور چنین امکانی را فراهم میکند. اما این گزینه ضعفهای بزرگی دارد و آن اینکه ایران میتواند برنامه خود را در سایتهای پنهانی و زیرزمینی ادامه دهد که آسیبپذیری کمتری در برابر حملات دارند. علاوه بر این، چنین سیاستی احتمالاً ایران را به خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای سوق میدهد و خطر یک جنگ طولانی در منطقه را افزایش میدهد.
پیشنهاد ایجاد کنسرسیوم چندملیتی برای غنیسازی در سطح منطقه نیز عملی نیست؛ چرا که تهران اگر غنیسازی در خارج از ایران غیرقابل قبول میداند، واشنگتن غنی سازی در داخل ایران را تهدید تلقی میکند.
گزینه بهتر: غنیسازی محدود و نظارتشده
پیشنهاد واقعبینانهتر، کنار گذاشتن سیاست «غنیسازی صفر» و پذیرش یک برنامه کوچک و محدود غنیسازیدر داخل ایران برای صرفاً برآورده ساختن نیازهای واقعی و کوتاهمدت غیرنظامی است. ایران باید ذخایر اورانیوم بالای پنج درصد خود را رقیق یا به کشور ثالث منتقل کند و سانتریفیوژهای مازاد را برچیند. همچنین اورانیوم با غنای پایین باید به شکلی ذخیره شود که استفاده تسلیحاتی از آن دشوار باشد.
چنین توافقی ایران را ملزم خواهد کرد که غنیسازی را تنها در تأسیسات سطحی انجام دهد و مراکز زیرزمینی نطنز و فردو تعطیل شوند. از سوی دیگر، آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید اختیارات نظارتی گستردهتر از برجام داشته باشد، شامل دسترسی سریع به سایتهای مشکوک و بهکارگیری فناوریهای پیشرفته برای رصد فعالیتها.
در برابر این محدودیتها، آمریکا میتواند بخشی از تحریمها را کاهش دهد و داراییهای بلوکهشده ایران را آزاد کند. همچنین، با دادن فرصتهای اقتصادی به شرکتهای آمریکایی، واشنگتن سهم بیشتری در ادامه توافق خواهد داشت و این نگرانی تهران را کاهش میدهد که دولتهای آینده آمریکا یکجانبه از توافق خارج شوند.
اما این توافق باید طولانیمدت یا دائمی باشد و نه مانند برجام که «بندهای غروب» داشت. به همین دلیل، پیشنهاد شده توافق جدید به صورت معاهدهای الزامآور با تأیید سنا تصویب شود. به موازات توافق هستهای، ایران باید تعهد دهد که موشکها و پهپادها را به گروههای نیابتی منتقل نکند؛ تعهدی که با همکاری اطلاعاتی و فشارهای دیپلماتیک آمریکا و شرکای منطقهای پشتیبانی خواهد شد.
پیشنهاد واقعبینانهتر، کنار گذاشتن سیاست «غنیسازی صفر» و پذیرش یک برنامه کوچک و محدود غنیسازیدر داخل ایران برای صرفاً برآورده ساختن نیازهای واقعی و کوتاهمدت غیرنظامی است.
مسیر پیش رو
با وجود این طرح، موانع قابل توجهی باقی است. دونالد ترامپ باید از موضع «غنیسازی صفر» عقبنشینی کند و در برابر انتقادهای داخلی و مخالفتهای اسرائیل بایستد. نخستوزیر اسرائیل احتمالاً هر گونه امتیاز به ایران را خیانت به امنیت منطقه میداند. از سوی دیگر، سازوکار «بازگردانی سریع» تحریمها در شورای امنیت میتواند مذاکرات را تحت فشار بگذارد. اروپا این روند را آغاز کرده و اگر ایران تا پایان مهلت ۳۰ روزه انعطاف نشان ندهد، تحریمهای پیشین بازخواهد گشت. برخی در ایران هشدار دادهاند که چنین اقدامی ممکن است تهران را به خروج از معاهده منع گسترش سوق دهد.
در داخل ایران نیز مقاومت در برابر محدودیتهای سخت و نظارتهای موشکافانه از سوی آژانس محتمل است. بسیاری از سیاستمداران ایرانی نگرانند که چنین توافقی عملاً توان بالقوه تسلیحاتی ایران را از میان ببرد.
گزینه نظامی میتواند ایران را به مسیر پنهانی و پرخطر سوق دهد، در حالیکه یک توافق تازه، هرچند دشوار و پیچیده، میتواند زمان گریز هستهای ایران را از یک هفته به چند ماه افزایش دهد و به آمریکا و متحدانش فرصت واکنش دهد. چنین توافقی ثبات منطقهای بیشتری به همراه خواهد داشت و فشار اشاعه تسلیحات هستهای در خاورمیانه را کاهش میدهد.
با این حال، رسیدن به چنین توافقی مستلزم انعطاف واشنگتن، همراهی اروپا و پذیرش محدودیتهای واقعی از سوی تهران است. در غیر این صورت، مسیر بهسوی رویارویی نظامی هموارتر خواهد شد.