حملات نظامی اسرائیل به ایران در سال ۲۰۲۵، که با هدف تضعیف ساختار سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی انجام شد، بهجای دستیابی به این هدف، به ظهور نوعی ناسیونالیسم روزمره در میان ایرانیان منجر شده است. این ناسیونالیسم، که از ایدئولوژی رسمی نظام متمایز است، در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نمود یافته و پویاییهای جدیدی در جامعه ایران ایجاد کرده است. این پدیده، نهتنها هویت ملی را تقویت کرده، بلکه انتظارات برای اصلاحات سیاسی و اجتماعی را نیز افزایش داده است.
جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، که بیش از هزار کشته بر جای گذاشت، تغییرات اجتماعی قابلتوجهی را در شهرهای بزرگ، بهویژه تهران، رقم زده است. یکی از بارزترین این تغییرات، افزایش حضور زنان بدون حجاب اجباری در خیابانهاست. این روند، که ریشه در جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ دارد، پس از حملات نظامی شتاب بیشتری گرفته است.
خلاصهای از این متن را بشنوید:
رئیسجمهور مسعود پزشکیان، با رویکردی عملگرایانه، از اجرای قانون جدید حجاب که توسط محافظهکاران مجلس تصویب شده بود، خودداری کرد. این تصمیم، که برای جلوگیری از ناآرامیهای اجتماعی اتخاذ شد، به کاهش سختگیریهای پلیس در این زمینه منجر شده است. این تحولات، نشانهای از پویایی جامعه در برابر هنجارهای سنتی و شکاف عمیق میان ارزشهای رسمی نظام و خواستههای اجتماعی است.
حملات نظامی اسرائیل به ایران به جای تضعیف جمهوری اسلامی انجام شد، بهجای دستیابی به این هدف، به ظهور نوعی ناسیونالیسم روزمره در میان ایرانیان منجر شده است.
علاوه بر این، جنگ به تقویت حس هویت ملی در میان مردم منجر شده است. این حس در گفتوگوهای روزمره، افزایش تولید محتوای دیجیتال با محوریت تاریخ و فرهنگ ایران، و توجه به نمادهای ملی مانند پرچم ایران نمود یافته است. این ناسیونالیسم روزمره، که بهدور از تبلیغات حکومتی شکل گرفته، بر ارزشهای مشترکی مانند غرور ملی و مقاومت در برابر تهدیدات خارجی تأکید دارد. این پدیده، بهویژه در میان نسل جوانتر که کمتر به ایدئولوژی انقلاب پایبند است، بهعنوان راهی برای بازتعریف هویت فرهنگی عمل میکند.
ناسیونالیسم نوظهور در ایران، بیش از آنکه تأییدی بر سیاستهای نظام باشد، واکنشی به احساس ستم ناشی از حملات خارجی است. این حس، که در واکنش به حملات اسرائیل و درک عمومی از حمایت ضمنی غرب از این حملات شکل گرفته، به همبستگی ملی منجر شده است. برخلاف ادعای برخی مقامات حکومتی، این ناسیونالیسم به معنای حمایت از جمهوری اسلامی نیست، بلکه دفاعی از تمامیت ارضی و فرهنگ ایران است. این پدیده، شکاف میان ایدئولوژی رسمی انقلاب و هویت ملی مردم را آشکار کرده و نشان میدهد که ایرانیان هویت خود را فراتر از چارچوبهای حکومتی تعریف میکنند.
این ناسیونالیسم در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی نمود یافته است. برای مثال، افزایش تولید پادکستها و محتوای ویدیویی با محوریت تاریخ باستانی ایران، نشاندهنده تلاش مردم برای بازسازی هویت ملی است. این محتواها، که اغلب مستقل از روایتهای حکومتی تولید میشوند، بر ارزشهایی مانند استقلال فرهنگی و مقاومت در برابر فشارهای خارجی تأکید دارند. این روند، بهویژه در میان نسلهایی که تجربه مستقیم انقلاب یا جنگ ایران و عراق را ندارند، بهعنوان ابزاری برای ابراز هویت ملی عمل میکند.
ظهور این ناسیونالیسم، چالشهای جدی برای ساختار قدرت در ایران ایجاد کرده است. محافظهکاران این حس میهنپرستی را نشانهای از تأیید نظام و سیاستهای آن میدانند، در حالی که اصلاحطلبان معتقدند این پدیده فرصتی برای پیشبرد تغییرات اساسی است. این دوگانگی، منعکسکننده قطببندی عمیق در میان نخبگان سیاسی ایران است. رئیسجمهور پزشکیان، که با شعار اجماع به قدرت رسیده، در تلاش است تا با اجتناب از رویارویی مستقیم با جناح تندرو، تعادل را حفظ کند. این رویکرد محتاطانه، اگرچه از تنشهای داخلی جلوگیری کرده، اما ممکن است روند اصلاحات را کند کند.
محافظهکاران این حس میهنپرستی را نشانهای از تأیید نظام و سیاستهای آن میدانند، در حالی که اصلاحطلبان معتقدند این پدیده فرصتی برای پیشبرد تغییرات اساسی است.
اصلاحطلبان خواستار تغییرات بنیادین هستند، از جمله تدوین قانون اساسی جدید، بازنگری در سیاست خارجی و کاهش تنش با جامعه جهانی. پیشنهادهایی مانند توقف غنیسازی اورانیوم در داخل ایران در ازای رفع تحریمها، از سوی برخی گروههای اصلاحطلب مطرح شده است. با این حال، مقاومت نهادهای امنیتی و قضایی، که همچنان به رویکردهای سختگیرانه پایبند هستند، مانع بزرگی در مسیر این اصلاحات است. این نهادها هرگونه تغییر در وضعیت موجود را تهدیدی برای ثبات نظام میدانند، و این مقاومت، توانایی پزشکیان برای اجرای وعدههای انتخاباتیاش را محدود کرده است.
جنگ و تهدید بازگشت تحریمهای سازمان ملل، بیاعتمادی عمیقی نسبت به غرب در میان ایرانیان ایجاد کرده است. بسیاری معتقدند که آمریکا و اروپا، با سکوت یا اقدامات غیرمستقیم خود، از حملات اسرائیل حمایت کردهاند. این بیاعتمادی، مذاکرات دیپلماتیک را برای ایران دشوار و پرهزینه کرده و استدلال جناحهای ضدغربی را تقویت میکند. برخی تحلیلگران پیشنهاد میکنند که اروپا، برای حفظ امکان دیپلماسی، باید از فعالسازی مکانیسم بازگشت تحریمها خودداری کند. با این حال، فضای سیاسی کنونی در ایران، پذیرش مذاکرات را دشوار کرده است.
از نظر اقتصادی، جنگ و تحریمها فشارهای شدیدی بر ایران وارد کرده است. کاهش ۲۵ درصدی ارزش پول ملی، افزایش تورم و گسترش فقر، نارضایتی عمومی را تشدید کرده است. پیشنهادهایی مانند خروج نیروهای نظامی از فعالیتهای اقتصادی و تنوعبخشی به رسانهها از سوی اقتصاددانان و دیپلماتهای سابق مطرح شده، اما مقاومت ساختارهای قدرت، اجرای این اصلاحات را دشوار کرده است.
جنگ اخیر، با وجود خسارات گسترده، به بیداری حس ناسیونالیسم در میان ایرانیان منجر شده که بر دفاع از فرهنگ و تمامیت ارضی ایران متمرکز است، نه حمایت از ایدئولوژی حکومتی. این ناسیونالیسم میتواند نیروی محرکهای برای تغییرات آینده باشد، اما مسیر پیشرو با چالشهای متعددی همراه است. قطببندی سیاسی، مقاومت نهادهای قدرت و فشارهای خارجی، از جمله تحریمها و تنشهای دیپلماتیک، توانایی دولت برای مدیریت بحران را کاهش داده است.
موفقیت این تحولات به رهبری نیاز دارد که بتواند این انرژی اجتماعی را به سوی اصلاحات مثبت هدایت کند. بدون چنین رهبری، خطر تبدیل این فرصت به چالشی دیگر، از جمله افزایش تنشهای داخلی یا تشدید درگیریهای منطقهای، وجود دارد. آینده ایران به توانایی نظام و جامعه برای یافتن تعادل میان حفظ هویت ملی و پاسخگویی به خواستههای اجتماعی بستگی دارد. این مسیر، اگرچه دشوار، میتواند به بازتعریف جایگاه ایران در منطقه و جهان منجر شود.