حمله هوایی اسرائیل به پایتخت قطر، دوحه، نه تنها واکنشهای دیپلماتیک گستردهای در جهان را برانگیخت، بلکه از نگاه بسیاری از تحلیلگران امنیتی نقطه عطفی در معادلات منطقهای محسوب میشود. این نخستین بار است که اسرائیل در خاک یکی از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دست به عملیات نظامی میزند؛ منطقهای که در سالهای اخیر بهعنوان شریک نزدیک غرب و میزبان پایگاههای مهم آمریکا شناخته شده است.
تحلیلگران امنیتی حمله به قطر را به معنای عبور از خط قرمزی میدانند که سالها رعایت میشد و بر این باورند معادلات بازدارندگی که تاکنون بر اساس احترام نسبی به مرزهای کشورهای خلیج فارس شکل گرفته بود، با این حمله دگرگون شده است.
خلاصهای از این متن را بشنوید:
تحلیلگران میگویند اقدام اسرائیل میتواند دامنه جنگ را به کشورهای دیگر همچون لبنان و سوریه بکشاند و حتی دولتهای خلیج فارس را مستقیماً در معرض خطر قرار دهد.
اسرائیل سابقهای طولانی در اجرای عملیات نظامی خارج از مرزهای خود دارد. از حمله به مقر سازمان آزادیبخش فلسطین در تونس در دهه ۱۹۸۰ گرفته تا عملیاتهای متعدد در خاک سوریه، لبنان و حتی سودان. اما وجه مشترک اغلب این عملیاتها آن بود که در کشورهای ضعیفتر یا گرفتار جنگ داخلی صورت میگرفت. قطر اما کشوری ثروتمند، باثبات و متحد غرب است. از همین رو، حمله اخیر نهتنها در چارچوب این سابقه نمیگنجد، بلکه نشانه عبور اسرائیل از سطح تازهای از ملاحظات دیپلماتیک و امنیتی است.
از اینرو، یکی از اصلیترین دغدغهها پس از این حمله، افزایش بیثباتی منطقهای است. کارشناسان میگویند اقدام اسرائیل میتواند دامنه جنگ را به کشورهای دیگر همچون لبنان و سوریه بکشاند و حتی دولتهای خلیج فارس را مستقیماً در معرض خطر قرار دهد. از سوی دیگر، ناامنی در خلیج فارس تهدیدی جدی برای امنیت انرژی و حملونقل دریایی در جهان به شمار میرود.
برخی ناظران نیز هشدار دادهاند که ایران، حزبالله و حوثیهای یمن ممکن است از این حمله بهعنوان بهانهای برای افزایش فشار بر اسرائیل و متحدانش استفاده کنند؛ سناریویی که میتواند منطقه را درگیر چرخه تازهای از تنشهای نظامی کند.
بازتعریف نقشه سیاسی و امنیتی
وبسایت خبری اومنی سوئد، در تحلیلی که بازتاب گستردهای یافت میگوید که این حمله میتواند نقشه سیاسی و امنیتی خاورمیانه را بازنویسی کند. از نگاه تحلیلگران، اقدام اسرائیل حامل پیامی آشکار است: هیچ کشوری حتی در قلب خلیج فارس و در نزدیکی پایگاههای آمریکایی از خطر دور نیست. اسرائیل نشان داده است که برای هدف قرار دادن رهبران حماس، حاضر است هنجارهای دیپلماتیک و امنیتی را زیر پا بگذارد.
وقتی کشوری که به میانجیگری مشغول است خود هدف حمله قرار میگیرد، اعتبار آن در نقش میانجی با تردید روبرو میشود.
تا پیش از این، نوعی توافق نانوشته میان بازیگران منطقه وجود داشت. اسرائیل معمولاً عملیات خود را به سوریه، لبنان و گاهی ایران محدود میکرد، اما کشورهای خلیج فارس را هدف قرار نمیداد. حمله به دوحه نشان داد که حتی این کشورها، با تمام نزدیکیشان به غرب و با وجود میزبانی از پایگاههای مهم آمریکا، دیگر از مصونیت برخوردار نیستند.
این تحول پیامدهای مستقیمی بر دیپلماسی منطقه نیز دارد. قطر در ماههای گذشته نقش میانجی کلیدی در بحران غزه ایفا کرده بود. اما وقتی کشوری که به میانجیگری مشغول است خود هدف حمله قرار میگیرد، اعتبار آن در نقش میانجی با تردید روبرو میشود. همین امر سبب میشود که قواعد دیپلماسی و میانجیگری در منطقه کارآیی گذشته را نداشته باشند.
در عرصه موازنه قدرت نیز تغییراتی جدی پدیدار شده است. دولتهای خلیج فارس، از جمله قطر، کوشیده بودند نوعی تعادل ظریف میان روابط با آمریکا، نزدیکی نسبی به اسرائیل و همزمان حفظ کانالهای ارتباطی با گروههای مقاومت و ایران برقرار کنند.
اما اقدام اسرائیل نشان داد که این تعادل بیش از آنچه تصور میشد شکننده است و تلآویو توجهی به این ظرافتها ندارد. چنین تغییری میتواند کل موازنه منطقهای را بر هم بزند و کشورها را وادار سازد که راهبردهای امنیتی جدیدی طراحی کنند.
تقویت روایت ایران
این حمله نمونهای تازه برای تقویت این روایت قدیمی ایران است که هیچ کشور عربی نمیتواند در کنار آمریکا و اسرائیل امنیت واقعی داشته باشد. چنین روایتی میتواند در فضای سیاسی و اجتماعی جهان عرب دست بالا پیدا کند و مشروعیت دولتهای غربگرای این کشورها را بیش از گذشته به چالش بکشد.
قطر در ماههای گذشته بهعنوان یکی از مهمترین میانجیها در مذاکرات آتشبس غزه و آزادی گروگانها شناخته میشد. دوحه میزبان دفتر سیاسی حماس است و همزمان روابط نزدیکی با ایالات متحده و اتحادیه اروپا دارد. این موقعیت دوگانه، قطر را به بازیگری منحصر به فرد در بحران غزه بدل کرده بود.
این حمله نمونهای تازه برای تقویت این روایت قدیمی ایران است که هیچ کشور عربی نمیتواند در کنار آمریکا و اسرائیل امنیت واقعی داشته باشد.
اما اکنون، حمله به خاک این کشور پرسشهایی جدی درباره توانایی و مشروعیت آن برای ادامه این نقش ایجاد کرده است. وزارت خارجه قطر این حمله را «تروریستی و بزدلانه» توصیف کرده و از نقض آشکار حاکمیت ملی سخن گفته است. ناظران میگویند دوحه باید تصمیمی دشوار بگیرد: یا از نقش میانجیگری کنار بکشد و خطر ایجاد خلأ دیپلماتیک را بپذیرد، یا همچنان در این نقش بماند و با تردید افکار عمومی داخلی و منطقهای درباره اعتبار خود مواجه شود.
حمله اسرائیل؛ تحقیر ضمنی آمریکا
پیامدهای این حمله تنها به مرزهای قطر و اسرائیل محدود نمیشود، بلکه برای ایالات متحده نیز این حمله زنگ خطری جدی است. حمله اسرائیل در چهل کیلومتری پایگاه العُدید، از نگاه بسیاری از تحلیلگران به معنای «تحقیر ضمنی» ایالات متحده است. آمریکا اکنون با معضلی جدی روبهروست: چگونه میتواند در حالی که خاک یکی از متحدان نزدیکش هدف قرار گرفته، به حمایت بیقید و شرط از اسرائیل ادامه دهد؟
یک تحلیلگر نظامی به روزنامه واشنگتن پست گفته است: «اینکه اسرائیل به پایتختی حمله کرده که چند کیلومتر آنسوتر بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا قرار دارد، خود پیامی جدی است. نه فقط برای قطر، بلکه برای کل معماری امنیتی منطقه.»
از اینرو، حمله به قطر پرسشی جدی درباره میزان کارآمدی چتر امنیتی آمریکا در منطقه برانگیخته است. پایگاه العُدید، بزرگترین پایگاه نظامی ایالات متحده در خاورمیانه و محل استقرار حدود ۱۰ هزار نیروی آمریکایی، سالها بهعنوان تضمینی برای امنیت قطر و همسایگانش قلمداد میشد. اما حمله اسرائیل در نزدیکی همین پایگاه نشان داد که حتی حضور هزاران نیروی آمریکایی هم نمیتواند مانع اقدام یک متحد دیگر آمریکا بر ضد قطر یا دیگر کشورهای همسایه آن شود.
حمله اسرائیل در چهل کیلومتری پایگاه العُدید، از نگاه بسیاری از تحلیلگران به معنای «تحقیر ضمنی» ایالات متحده است.
این امر احتمالاً دولتهای خلیج فارس را به این نتیجه خواهد رساند که امنیتشان را به حمایت ایالات متحده گره نزنند و شاید لازم باشد به سوی ائتلافهای منطقهای تازه یا حتی نزدیکی به قدرتهایی چون چین و روسیه روی آورند.
واشنگتن حالا در موقعیتی دشوار میان حفظ روابط استراتژیک با قطر و حمایت از اسرائیل قرار گرفته است. اروپا نیز نگران است که این تحول جریان انرژی را مختل کند. آلمان و فرانسه پیشتر از قطر بهعنوان شریکی مهم در تأمین گاز یاد کرده بودند و ناامنی در دوحه میتواند این معادله را بر هم بزند.
به بیان دیگر، آنچه در دوحه رخ داد، صرفاً یک عملیات نظامی نبود، بلکه نقطه عطفی استراتژیک است که میتواند موازنه امنیتی و سیاسی منطقه را برای سالها تغییر دهد.