آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در اواخر اوت درخواستها برای گفتوگوی مستقیم با آمریکا را «سطحی» خواند و تأکید کرد که مناقشه با واشنگتن «حلنشدنی» است. او گفت هدف اصلی آمریکا «مطیع کردن ایران» است و ایرانیان با «تمام توان» در برابر چنین توهینی مقاومت خواهند کرد.
این سخنان که همچنان در فضای سیاسی ایران اثرگذار و تعیینکنندهاند، تنها یک بخش از سیاست پرتنش و چندپاره ایران پس از جنگ اخیر است. در تهران، جناحهای رقیب با بیانیهها و پیشنهادهای متعددی وارد میدان شدهاند تا درباره نحوه پاسخ به پیامدهای ویرانگر جنگ موضعگیری کنند: هزاران کشته و زخمی، دفاعیات فروپاشیده و برنامه هستهای که به شدت آسیب دیده اما نابود نشده است.
در پس این جدالها، پرسشی عمیقتر مطرح است: آمریکا چه گزینه واقعیای جز فشار و خصومت پیش روی ایران گذاشته است؟ از دل همین بحثهای داخلی، نوعی گرایش میانه در حال شکلگیری است؛ مسیری که امید به تنشزدایی با آمریکا و اروپا را کمتر کرده و ایران را بیش از پیش به سوی چرخشی بنیادین به سمت چین سوق میدهد.
در این فضای ناپایدار، «جبهه اصلاحات» به کانون اصلی مناقشه بدل شده است. این ائتلاف که ریشه در جنبشی دارد که در سال ۱۳۷۶ محمد خاتمی را به ریاستجمهوری رساند، سالهاست بر تغییرات دموکراتیک داخلی و بهبود روابط با غرب تأکید میکند. با وجود سالها سرکوب، همچنان نفوذ دارد و در پی مرگ ابراهیم رئیسی در سانحه بالگرد، از مسعود پزشکیان در انتخابات زودهنگام سال گذشته حمایت کرد.
جبهه اصلاحات بیانیهای با عنوان «آشتی ملی» صادر کرد که در آن خواستار آزادی زندانیان سیاسی، بازسازی اعتماد عمومی و تعلیق داوطلبانه غنیسازی اورانیوم در برابر لغو کامل تحریمها شد.
در چنین زمینهای، جبهه اصلاحات بیانیهای با عنوان «آشتی ملی» صادر کرد که در آن خواستار آزادی زندانیان سیاسی، اصلاح رسانههای حکومتی، بازسازی اعتماد عمومی و ــ مهمتر از همه ــ تعلیق داوطلبانه غنیسازی اورانیوم در برابر لغو کامل تحریمها شد.
اما واکنشها فوری و تند بود. رسانههای اصولگرا این موضع را «تسلیم»، «سادهلوحانه» و حتی «خیانت» توصیف کردند. عبدالله گنجی، روزنامهنگار محافظهکار، آن را «همصدایی» با دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو دانست. مهدی محمدی، مشاور رئیس مجلس، پا را فراتر گذاشت و آن را «خیانت تاریخی» و «معادل بیانیه ارتش رژیم اسرائیل» خواند. چنین ادبیاتی، تلاش داشت نه فقط مخالفت، بلکه اصل ایده مصالحه بر سر غنیسازی را جرمانگاری کند.
انتقادها محدود به جناح تندرو نبود. دولت پزشکیان، با وجود سابقه اصلاحطلبانه رئیسجمهور، به سرعت از بیانیه فاصله گرفت. چهرههای برجسته اصلاحطلب نیز همین کار را کردند. محمدرضا جلاییپور، جامعهشناس و معاون دفتر راهبردی ریاستجمهوری، هشدار داد که این متن، گزینههای ایران را به «تسلیم یا جنگ» تقلیل داده و حتی «تسلیم کامل» در زمینه غنیسازی نیز مانع حملات آینده با بهانهای دیگر نخواهد شد.
اما جدال بر سر بیانیه جبهه اصلاحات تنها یکی از ابعاد صحنه سیاسی ایران است. شخصیتهای سیاسی و نهادهای رسمی نیز در حال بازآراییاند. حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین، بار دیگر ظاهر شد و ضمن انتقاد تلویحی از سپاه و شورای نگهبان گفت: «باید نیروهای مسلح را به وظایف ذاتی خود بازگردانیم. اقتصاد کار نیروهای مسلح نیست.» او در عین حال، غرب را نیز «غیرقابل اعتماد» خواند و به تندی از آمریکا و اروپا انتقاد کرد.
در سطح نهادی نیز تغییرات مهمی در جریان است. علی لاریجانی، رئیس پیشین مجلس که دو بار از نامزدی ریاستجمهوری محروم شد، به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی رسید. در این شورا، برای نخستین بار پس از جنگ ایران و عراق، «شورای دفاع» تشکیل شده که نشان میدهد تهران نه تنها در حال مرور درسهای جنگ اخیر است، بلکه برای رویاروییهای آینده آماده میشود.
رسانههای اصولگرا این بیانیه آشتی ملی را «تسلیم»، «سادهلوحانه» و حتی «خیانت» توصیف کردند. دولت پزشکیان نیز، با وجود سابقه اصلاحطلبانه رئیسجمهور، به سرعت از بیانیه فاصله گرفت.
سردرگمی در برابر مواضع آمریکا
این تحولات در شرایطی رخ میدهد که سیاست آمریکا در قبال ایران سرشار از تناقض است. ترامپ در دور دوم ریاستجمهوری خود بارها مواضعی متناقض اتخاذ کرده است: یک روز از گفتوگو بدون پیششرط سخن گفته و روز دیگر همراه اسرائیل علیه ایران وارد جنگ شده؛ یک بار دستور تخلیه فوری تهران را صادر کرده و روز بعد پیام کاهش تنش داده است. او حتی در حالی که از «تسلیم بدون قید و شرط» ایران سخن میگفت، بعدتر درخواست آتشبس کرد و مدعی شد که برنامه هستهای ایران «نابود شده است».
در چنین فضایی از بیثباتی، رهبران ایران دلیلی برای تغییر موضع سنتی خود نمیبینند. موضع رسمی همچنان پابرجاست: ایران بر حق غنیسازی تأکید دارد و حاضر نیست درباره موضوعات غیرهستهای مذاکره کند. مقامات ارشد، از عباس عراقچی تا رهبر جمهوری اسلامی، بارها اعلام کردهاند که هیچ توافقی را که خواستار توقف کامل غنیسازی باشد نمیپذیرند. با این حال، نشانههایی از انعطاف باقی مانده است.
یکی از معاونان وزارت خارجه تأکید کرده که ایران میتواند در «ظرفیتها و حدود غنیسازی» انعطاف نشان دهد. با این همه، همانطور که لاریجانی در پیامی در دوم سپتامبر نوشت: «راه مذاکره با آمریکا بسته نیست، اما درخواستهایی مانند محدودیت موشکی، هرگونه گفتوگو را بیمعنا میکند.»
با وجود همه اینها، نشانهای از حرکت سریع ایران به سمت ساخت سلاح هستهای دیده نمیشود. برنامه هستهای کشور اکنون به عمد در هالهای از ابهام قرار گرفته است؛ هیچ نظارت بینالمللی بر تأسیسات آسیبدیده یا ذخایر اورانیوم و سانتریفیوژها وجود ندارد. تحلیلگران ایرانی این «ابهام» را سرمایهای راهبردی میدانند که بدون عبور از آستانه هستهای، بازدارندگی ایران را تقویت میکند.
چرخش به سوی چین
با این حال، تغییر تعیینکنندهتر در مسیر راهبردی بلندمدت ایران در حال رخ دادن است. تهران با حفظ خطوط قرمز خود بر سر غنیسازی و موشکها، اکنون آشکارا به سوی قدرتهای غیرغربی ــ به ویژه چین ــ متمایل میشود و این شراکت را سنگبنای مسیر آینده پساجنگ خود معرفی میکند.
برخلاف تحلیلهای رایج غربی، ایران هرگز به طور کامل به چین تکیه نکرده بود؛ حتی پس از خروج ترامپ از برجام در ۲۰۱۸. روزنامه اصولگرای فرهیختگان نوشت که تهران همواره پکن را «گزینه پشتیبان» دانسته و هرگاه روزنهای به سوی غرب باز میشد، طرحهای مشترک با چین را کنار میگذاشت. به گفته این روزنامه، شی جینپینگ در سال ۲۰۱۶ بستهای ۴۰ میلیارد دلاری برای سرمایهگذاری پیشنهاد کرد، اما هیچگاه عملی نشد و نقشه راه ۲۵ ساله نیز بیشتر نمادین باقی ماند.
در چنین فضایی از بیثباتی، رهبران ایران دلیلی برای تغییر موضع سنتی خود نمیبینند. موضع رسمی همچنان پابرجاست: ایران بر حق غنیسازی تأکید دارد و حاضر نیست درباره موضوعات غیرهستهای مذاکره کند.
در دوره کوتاه رفع تحریمها پس از برجام، ایران قراردادهای بزرگ را به شرکتهای غربی چون توتال، ایرباس و بوئینگ سپرد و عملاً شرکتهای چینی را کنار گذاشت. حسین قاهری، رئیس اندیشکده مطالعات راهبردی ایران و چین، اذعان کرده که «بارها برای منافع کوتاهمدت چین را کنار گذاشتیم و چینیها بارها گفتهاند به ایران اعتماد راهبردی ندارند.»
اما پیامدهای جنگ اخیر و بازگشت تحریمهای شورای امنیت، تهران را واداشته تا رویکرد خود را بازنگری کند: اگر خواهان سرمایهگذاری چین در زیرساخت و دفاع است، باید به عنوان شریک واقعی و پایدار عمل کند، نه اینکه تنها در زمان بحران به پکن رو آورد. حتی بسیاری از اصلاحطلبان نیز اکنون همین دیدگاه را تکرار میکنند. جلاییپور نیز در حالی که همچنان بر ضرورت اصلاحات دموکراتیک داخلی پافشاری دارد، تأکید کرده که ایران برای جلب سرمایهگذاری چین باید «ثبات و اعتمادپذیری» نشان دهد.
این پیام در نشست سازمان همکاری شانگهای در تیانجین چین به وضوح دیده شد. برای تهران، زمانبندی این نشست حیاتی بود. ایران هنوز از جنگ دوازدهروزه در شوک بود و با بازگشت تحریمهای سازمان ملل روبهرو شد. با این حال، در نشست شانگهای، رهبران کشورهای عضو حملات آمریکا و اسرائیل را محکوم کردند و برای ایران سپری دیپلماتیک فراهم آوردند. همزمان، عراقچی همراه با همتایان روس و چینی خود در نامهای به سازمان ملل بازگشت تحریمها را «غیرقانونی و مخرب» خواند.
پزشکیان نیز در این نشست آشکارا با دستورکار پکن همسو شد؛ او از اصلاح نظام حکمرانی جهانی، کاهش وابستگی به دلار و سازوکارهای جدید مدیریت بحران حمایت کرد و بندر چابهار را به عنوان حلقه اتصال چین به آسیای مرکزی معرفی کرد. در پکن، شی جینپینگ بر احترام به حقوق هستهای، حاکمیت و کرامت ایران تأکید کرد و دو طرف بر «اجرای حداکثری» توافق ۲۵ ساله خود صحه گذاشتند. نمادینترین اقدام، دعوت ایران به رژه نظامی «روز پیروزی» چین بود؛ جایی که آمریکا، بیشتر کشورهای اروپایی، اسرائیل و برخی دولتهای خلیج فارس غایب بودند. عراقچی این سفر را «یکی از مهمترین سفرهای تاریخ ایران» توصیف کرد.
برای آمریکا و اروپا، این نقطه عطفی مهم محسوب میشود. ادامه مسیر فشار و تقابل، خطر سوق دادن بیشتر ایران به سمت چین و تعمیق سرسختی هستهای را در پی دارد. گزینه دیگر، این است که دریابند آیا مشوقهای واقعی میتوانند ایران را دوباره به مسیری متوازنتر بازگردانند و فضایی برای ازسرگیری تعامل ایجاد کنند یا نه.