در روزهای اخیر، خبر توافق تازهای میان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی بار دیگر پرونده هستهای تهران را در صدر رسانههای جهانی قرار داده است. این توافق که قرار است زمینه بازگشت بازرسان به بخشی از تأسیسات هستهای را فراهم کند، از نگاه بسیاری نه یک نقطه پایان، بلکه آغازی تازه است؛ تلاشی از سوی ایران برای مدیریت فشارهای بینالمللی همزمان با حفظ ظرفیت چانهزنی تهران.
بسیاری از گزارشها این توافق را یک اقدام محتاطانه توصیف کردهاند که میتواند هم نشانه حسن نیت تعبیر شود و هم ابزاری برای تأخیر و امتیازگیری در میدان دیپلماتیک.
خلاصهای از این متن را بشنوید:
بر اساس اطلاعات منتشر شده، جزئیات این توافق هنوز مبهم است و جدول زمانی روشنی برای همکاریها ارائه نشده است. به همین دلیل، برخی کارشناسان آن را نوعی «اعلام آمادگی» خواندهاند تا یک نقشه راه: تهران به جهان پیام میدهد که حاضر به همکاری است، اما چارچوب را همچنان در سطحی کلی نگه میدارد تا از امکان مانور و انعطاف برخوردار باشد.
ایران با مطرح کردن اورانیوم دفنشده، دسترسی آژانس را دشوار کرده و ابزار تازهای برای امتیازگیری در مذاکرات فراهم آورده است.
در این میان، مسئله اورانیوم دفنشده در زیر آوار تأسیسات آسیبدیده اهمیت ویژهای یافته است. ایران اعلام کرده بخشی از اورانیوم غنیشده با درصد بالا، زیرا آوار ناشی از حملات آمریکا به تاسیسات هستهای باقی مانده و همین موضوع روند بازرسی را پیچیده میکند. از نگاه رسانههای بینالمللی، این مسئله نه تنها چالشی فنی برای آژانس ایجاد میکند، بلکه به ایران یک اهرم سیاسی تازه میدهد.
وقتی دسترسی به مواد حساس مستلزم زمان و تجهیزات خاص باشد، تهران میتواند این وضعیت را به ابزاری برای کش دادن روند راستیآزمایی و گرفتن امتیازهای بیشتر تبدیل کند. در واقع، اورانیوم دفنشده صرفاً یک مشکل فنی نیست بلکه به یک برگ برنده در مذاکرات بدل شده که به ایران امکان میدهد دست بالاتر را در تعامل با اروپا و آژانس حفظ کند.
همزمان، تهدید بازگشت تحریمهای سازمان ملل همچنان سایه سنگینی بر این توافق دارد. سه کشور اروپایی موسوم به گروه «ای۳» بارها نسبت به فعالسازی «مکانیزم ماشه» هشدار دادهاند و معتقدند تهران هنوز فاصله زیادی با اجرای کامل تعهدات دارد. برخی رسانهها نوشتهاند که توافق اخیر بیش از هر چیز واکنش ایران به همین فشارهاست.
مشکل اینجاست که اروپا انتظار دارد توافقها دقیق و قابلراستیآزمایی باشند، در حالی که توافق تازه بیشتر جنبه سیاسی دارد تا اجرایی. در نتیجه، خطر بازگشت تحریمها همچنان جدی است و هرگونه تأخیر یا ابهام میتواند به فروپاشی سریع توافق منجر شود.
چالش اعتمادسازی نیز یکی از محورهای کلیدی تحلیلهای بینالمللی است. آژانس برای ایفای نقش خود نیازمند دسترسیهای روشن و تضمینشده است، اما اطلاعات فنی ناقص و مبهم است و اگر این ابهامها برطرف نشود، هر توافقی در عمل شکننده خواهد بود.
توافق اخیر بیشتر واکنشی به فشارهای اروپا برای بازگشت تحریمهاست، اما جزئیات مبهم آن اعتمادسازی را به شدت دشوار میسازد.
از همین رو، برخی رسانهها بر این نکته تأکید کردهاند که موفقیت توافق تنها زمانی ممکن است که ایران جزئیات دقیق محل مواد، وضعیت ذخیرهسازی و شیوه همکاری را روشن کند. بدون این شفافیت، روند اعتمادسازی همواره با وقفه و بحران مواجه خواهد شد.
در کنار موضوعات فنی و حقوقی، رسانهها بر استراتژی کلی ایران نیز انگشت گذاشتهاند: سیاست «ابهام حسابشده». تهران نه آنقدر پیش میرود که بهطور رسمی از خطوط قرمز عبور کند، و نه آنقدر عقبنشینی میکند که اهرمهای فشارش از دست برود.
این سیاست به ایران اجازه میدهد خود را آماده همکاری نشان دهد و همزمان ظرفیتهای فنی و اهرمهای سیاسی خود را حفظ کند. برقراری چنین توازنی، هرچند پرریسک، به ایران امکان میدهد در فضای دیپلماتیک وزنهای قابل توجه باقی بماند و در عین حال از واکنشهای فوری و تنبیهی پرهیز کند.
پیامدهای این توافق البته تنها به رابطه ایران و اروپا محدود نمیشود. در منطقه، کشورهایی مانند اسرائیل با حساسیت بالا این روند را دنبال میکنند و هر نشانهای از ابهام یا تعلل را دلیلی برای افزایش فشار یا حتی اقدامات سختتر میدانند.
از سوی دیگر، در داخل ایران نیز اختلاف نظر جدی وجود دارد. بخشی از جریان سیاسی هر توافقی را عقبنشینی میبیند و بخشی دیگر آن را فرصتی برای کاهش فشار اقتصادی. همین شکاف داخلی، باعث شده سیاست رسمی مسیری میانه را دنبال کند: نمایش همکاری در برابر فشار خارجی، همراه با اصرار بر خطوط قرمز برای جلوگیری از اعتراض داخلی.
آینده توافق موقت به سه عامل وابسته است: شفافیت ایران، تضمینهای عملی برای بازرسان و تعادل اروپایی میان فشار و تشویق.
در نهایت، جمعبندی رسانههای بینالمللی این است که این توافق میتواند در کوتاهمدت مانع تشدید فشارها و حتی کاهش خطر رویارویی نظامی شود، اما دوام آن به تحقق چند شرط کلیدی دارد: ایران باید آماده باشد تا اطلاعات دقیق و شفاف درباره وضعیت مواد هستهای ارائه کند. بدون این شفافیت، توافق سیاسی بهسرعت بیاعتبار خواهد شد. علاوه بر آن، تضمینهای عملی برای دسترسی و امنیت بازرسان ضروری است؛ بدون چنین تضمینهایی، هر توافقی در عمل متزلزل باقی خواهد ماند. و سرانجام، اروپا باید راهی برای ایجاد تعادل میان فشار و تشویق پیدا کند. اگر رویکرد صرفاً تنبیهی غالب شود، تهران احتمالاً مسیر سختگیرانهتری را برخواهد گزید.
از این منظر، توافق تازه بیشتر به یک «معبر موقت» شباهت دارد؛ گذرگاهی که میتواند راه را برای کاهش تنشها باز کند، اما همانقدر هم میتواند در نخستین پیچ و خمهای سیاسی فرو بریزد.