روز سیزدهم سپتامبر ۲۰۲۵، خیابانهای لندن صحنه یکی از بزرگترین تجمعات سیاسی سالهای اخیر بود. بیش از صد هزار نفر در قالب کارزاری با عنوان «پادشاهی متحد» گرد هم آمدند و پرچمهای بریتانیا را در دست داشتند و شعار «بازپسگیری کشور» سر میدادند. این تجمع بزرگترین رویداد ضد مهاجرت در سالهای اخیر توصیف شد و واکنشهای گستردهای در سطح ملی و بینالمللی برانگیخت.
اما آنچه در لندن رخ داد تنها یک گردهمایی خیابانی نبود؛ این رویداد صحنهای شد برای بازتاب دو روایت متفاوت از وضعیت کنونی بریتانیا و آینده آن. از یک سو معترضان بر تهدیدهای مهاجرت تأکید کردند و آن را عامل بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دانستند. از سوی دیگر، مخالفان این دیدگاه استدلال کردند که مشکلات کشور ریشهای عمیقتر دارند و بستن مرزها و سیاستهای سختگیرانه، راهحل مناسبی نیست.
خلاصهای از این متن را بشنوید:
معترضان لندن معتقد بودند که بریتانیا کنترل مرزهای خود را از دست داده است. ورود هزاران مهاجر از طریق قایقهای کوچک از فرانسه به سواحل جنوبی انگلستان، در سال ۲۰۲۴ حدود ۳۷,۰۰۰ نفر بوده و برای سال منتهی به مارس ۲۰۲۵، این رقم به ۳۸,۰۲۳ نفر افزایش یافته است.
این افزایش، بهویژه وقتی با تخمین کل ورود غیرمجاز حدود ۱۷۵,۰۰۰ نفر طی چند سال اخیر ترکیب شود، برای معترضان نشانهای از «بحران مرزی» و ناتوانی دولت در کنترل مهاجرت است. آنان میگویند کشوری که نمیتواند مرزهای خود را اداره کند، استقلال و آیندهاش را به خطر میاندازد.
معترضان در لندن مهاجرت را عامل اصلی بحرانهای اقتصادی، فشار بر خدمات عمومی و تهدیدی برای هویت فرهنگی بریتانیا دانسته و خواستار بازپسگیری کنترل مرزها شدند.
فراتر از نگرانیهای امنیتی، معترضان تأکید داشتند که مهاجرت فشار شدیدی بر خدمات عمومی وارد میکند. آنان بر این باورند که نظام درمانی بریتانیا، مدارس دولتی و بازار مسکن با ورود گسترده مهاجران مواجه شده و مردم بومی در صف انتظار درمان و خانه گرفتار شدهاند. افزایش هزینهها و رقابت بر سر مسکن و دستمزدها نیز از جمله دغدغههای آنها بود.
در کنار این، نگرانی فرهنگی نیز یکی از محورهای اصلی بود؛ بسیاری از معترضان تغییر ترکیب جمعیتی در شهرهای بزرگ، بهویژه لندن، و رشد جمعیت مسلمانان را تهدیدی برای هویت سکولار و مسیحی کشور تلقی میکردند. این دیدگاه با نظریه «جایگزینی بزرگ» همخوانی داشت؛ نظریهای که میگوید نخبگان سیاسی عمداً راه مهاجرت را باز گذاشتهاند تا جمعیت بومی اروپا تغییر کند.
بیاعتمادی به سیاستمداران و رسانهها نیز در کانون اعتراضها قرار داشت. معترضان میگفتند که احزاب اصلی، چه کارگر و چه محافظهکار، در زمینه مهاجرت شکست خوردهاند و رسانههای جریان اصلی نیز واقعیت را سانسور میکنند و منتقدان را نژادپرست یا افراطی میخوانند.
تامی رابینسون، فعال جنجالی ضد مهاجرت که سالها پیش گروه «لیگ دفاع انگلیس» را بنیان گذاشت، یکی از سخنرانان اصلی بود. رابینسون بارها به دلیل مواضع ضداسلامی و درگیریهای قضایی خبرساز شده است، اما برای هوادارانش نماد شجاعتی است که سیاستمداران رسمی از آن بیبهرهاند.
در کنار او، پیام ویدئویی ایلان ماسک، میلیاردر آمریکایی و مالک شبکه اجتماعی ایکس (توئیتر سابق)، بر حساسیتها افزود. ماسک هشدار داد که اگر مهاجرت کنترل نشود، اروپا هویت فرهنگی خود را از دست خواهد داد و سیاستمداران عمداً مرزها را باز گذاشتهاند. این سخنان، اگرچه جنجالبرانگیز بود، برای معترضان نشانهای از پشتیبانی جهانی محسوب شد.
مخالفان این دیدگاه معتقدند ناکارآمدی مدیریتی، کمبود سرمایهگذاری و نابرابری اقتصادی ریشه مشکلات است و مهاجران بخشی مهم از نیروی کار و مالیاتدهندگان محسوب میشوند.
روایت مخالفان: ریشه مشکلات در جای دیگری است
در مقابل، مخالفان معترضان استدلال میکنند که بحرانهای کنونی بریتانیا ناشی از ناکارآمدی ساختارهای داخلی و مدیریت اقتصادی است، نه ورود مهاجران. آنها معتقدند مشکلات نظام درمانی بریتانیا بیشتر ناشی از کمبود بودجه و ضعف مدیریتی است تا فشار مهاجران. کمبود مسکن و افزایش اجارهها نیز عمدتاً نتیجه سیاستهای ناکارآمد زمین، سرمایهگذاری ناکافی در مسکن و تبدیل خانه به کالای سرمایهای است.
مخالفان همچنین به دادههای اقتصادی توجه میدهند که نشان میدهد مهاجران سهم قابل توجهی در اقتصاد و خدمات عمومی دارند. مهاجران جوانتر و سالمتر هستند و نسبت به جمعیت بومی، نیاز کمتری به خدمات درمانی اولیه دارند. در واقع، بسیاری از پزشکان و پرستاران نظام درمانی بریتانیا مهاجر هستند و بدون حضور آنها کمبود نیروی کاری شدیدتر میشد.
همچنین مهاجران در مجموع مالیات بیشتری میپردازند تا خدماتی که دریافت میکنند، و بخش قابل توجهی از ورودهای قانونی، برای کار و تحصیل است، نه صرفاً پناهجویی یا ورود غیرقانونی.
مخالفان اذعان دارند که نگرانیها درباره فشار بر خدمات عمومی واقعی است، اما راهحل را در بستن مرزها نمیبینند. آنان پیشنهاد میکنند که دولت سرمایهگذاری در نظام درمانی بریتانیا، آموزش و مسکن را افزایش دهد، نظام مهاجرتی شفاف و مدیریتشدهای طراحی کند و برنامههای مؤثر ادغام اجتماعی اجرا کند.
به باور آنها، اگر مهاجران آموزش زبان و فرصتهای شغلی مناسب داشته باشند، به جای آنکه بار اضافی باشند، به منابع رشد اقتصادی و فرهنگی بدل میشوند. همچنین مبارزه با نابرابری اقتصادی و منطقهای میتواند حساسیت نسبت به مهاجران را کاهش دهد.
تظاهرات لندن بازتاب شکاف عمیق اجتماعی در بریتانیاست؛ جایی که نگرانیهای امنیتی و فرهنگی در برابر استدلالهای اقتصادی و انسانی درباره نقش مهاجران قرار گرفتهاند.
آمارها چه میگویند؟
معترضان معمولاً ادعا میکنند مهاجرت باعث صفهای طولانی نظام درمانی بریتانیا شده و مهاجران مصرفکنندگان اضافی خدمات درمانی هستند.
نظرسنجیها نشان داده است که حدود ۷۰٪ مردم بریتانیا بر این باورند که مهاجران فشار بیشتری بر نظام درمانی بریتانیا وارد میکنند و ۳۲٪ فکر میکنند استفاده آنها بیشتر از جمعیت بومی است.
طرف مقابل اما استدلال میکند که مهاجران نسبت به جمعیت بومی جوانتر و سالمترند و نقش آنها در نیروی کار نظام درمانی بریتانیا و پرداخت مالیات، کمک قابل توجهی به پایداری خدمات عمومی کرده است.
در بازار مسکن نیز معترضان مهاجرت را عامل افزایش تقاضا و قیمت میدانند. مدلها نشان میدهند که هر ۱٪ افزایش جمعیت ناشی از مهاجرت میتواند به طور متوسط ۱٪ در قیمت خانه اثر داشته باشد.
مخالفان میگوید که مشکل اصلی در عرضه ناکافی مسکن و سیاستهای زمین است، نه مهاجرت به تنهایی.
فراتر از لندن
تظاهرات لندن نمایانگر دو برداشت کاملاً متفاوت از واقعیتهاست. برای معترضان، بریتانیا در معرض از دست دادن امنیت، هویت و آینده خود است و مهاجرت افسارگسیخته عامل اصلی تهدید محسوب میشود. مخالفان این نگرانیها را میپذیرند اما میگویند این چالشها ناشی از ناکارآمدی داخلی و ساختاری است و مهاجرت نه دشمن، بلکه بخشی از راهحل است.
با اینهمه، تظاهرات لندن بازتاب بحرانی عمیقتر در سراسر اروپاست؛ بحرانی که در آن دغدغههای امنیتی، فرهنگی، اقتصادی و انسانی در تقابل با هم قرار دارند و آینده اروپا در گرو نگاهی واقعبینانه به هر دو سمت ماجراست.