سه سالگی سالگرد مرگ مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد، یکی از موضوعات مهم در رسانههای جهانی در چند روز گذشته بود و بسیاری این رویداد نقطهای تعیینکننده در رابطه جامعه و حاکمیت ایران دانستهاند.
بیشتر رسانههای بینالمللی به این نکته اشاره کردهاند که هرچند اعتراضات خیابانی سرکوب شد، اما نشانههای مقاومت اجتماعی و فرهنگی عمیقتر از گذشته در جامعه ریشه دوانده و زنان، بهویژه نسل جوان، با بیاعتنایی به قوانین حجاب و حضور پررنگ در عرصههای عمومی، نوعی «اعتراض خاموش» را در برابر ساختار رسمی کشور به نمایش گذاشتهاند.
خلاصهای از این متن را بشنوید:
در مقابل، حکومت ایران با شدت عمل گستردهتری تلاش کرده این مقاومت را مهار کند. افزایش نیروهای امنیتی در شهرها، بازداشت فعالان و روزنامهنگاران، استفاده از فناوریهای نظارتی و حتی فشار بر خانواده قربانیان از جمله روشهایی است که برای کنترل فضا به کار گرفته شده است.
برخی رسانهها این روند را نشانهای از تزلزل مشروعیت حاکمیت و اتکای روزافزون آن به سرکوب توصیف کردهاند.
از سوی دیگر، واکنش جامعه جهانی ــ از گزارشهای سازمان ملل متحد گرفته تا بیانیههای سازمانهای حقوق بشری و همچنین تحریمهای تازه کشورهای غربی ــ تصویری روشن از انزوای فزاینده ایران ارائه میدهد. با این حال، بسیاری از تحلیلگران نسبت به اثرگذاری این فشارها تردید دارند و آنها را بیشتر نمادین میدانند.
بیاعتنایی روزمره به قانون حجاب، عملاً آن را از یک الزام مذهبی به نمادی از کنترل حکومتی بدل کرده و مخالفت با آن اعتراض به کل ساختار است.
مقاومت اجتماعی و تغییرات فرهنگی
بخش بزرگی از رسانههای جهانی در سالگرد مهسا امینی بر جنبه فرهنگی و اجتماعی اعتراضات تمرکز کردند. بیبیسی در گزارشهای خود اشاره کرده که زنان ایرانی بیش از گذشته، بیپروا در خیابانها و مراکز عمومی بدون رعایت کامل حجاب ظاهر میشوند.
این حرکت نهتنها سرپیچی از یک قانون خاص، بلکه نوعی نافرمانی مدنی فراگیر خوانده شده که به نماد مقاومت در برابر ساختار حاکمیت تبدیل شده است.
تحلیلگران معتقدند که این روند به نقطهای برگشتناپذیر رسیده است. جوانان، بهویژه در شهرهای بزرگ، تمایل ندارند در برابر محدودیتهای رژیم کوتاه بیایند.
این بیاعتنایی روزمره به قانون حجاب، عملاً آن را از یک الزام مذهبی به نمادی از کنترل حکومتی بدل کرده و مخالفت با آن به معنای اعتراض به کل ساختار سیاسی و اجتماعی تفسیر میشود.
روزنامههای آمریکایی نیز این وضعیت را نوعی «انقلاب خاموش» توصیف کردهاند؛ انقلابی که بدون تجمعهای خیابانی و شعارهای گسترده ادامه دارد، اما در زندگی روزمره و انتخابهای شخصی خود را نشان میدهد.
به باور آنها، این شکل از مقاومت چون گسترده و پراکنده است، نه بهراحتی قابل شناسایی و نه به آسانی سرکوب میشود.
رسانهها تغییرات اجتماعی را یکی از مهمترین میراثهای اعتراضات پس از مرگ مهسا امینی دانستهاند تغییراتی که حتی در نبود اعتراض خیابانی، به تاروپود جامعه ایران راه یافته است.
سرکوب شدید و ابزارهای حکومتی
رسانههای دیگری همچون فرانس۲۴، الجزیره و روزنامههای اروپایی به ابعاد گسترده سرکوب حکومتی پرداختهاند. در آستانه سالگرد مهسا امینی، حضور نیروهای امنیتی در شهرهای ایران بهشدت افزایش یافت و ایستهای بازرسی، بازداشتهای پیشگیرانه و بازگشت گسترده گشتهای ارشاد بخشی از سیاست حکومت برای جلوگیری از شکلگیری تجمعها بود.
رسانهها روند سرکوب را نشانهای از ضعف مشروعیت و نبود سازوکارهای سیاسی برای حل بحران دانستهاند و آن را شکافآفرین میان مردم و حاکمیت توصیف میکنند.
فرانس۲۴ در گزارشی توضیح داد که جمهوری اسلامی نهتنها به ابزارهای سرکوب متکی است، بلکه از فناوریهای دیجیتال نیز برای کنترل جامعه بهره میگیرد.
نصب دوربینهای هوشمند برای شناسایی زنان بیحجاب، تهدید مغازهداران به تعطیلی در صورت ارائه خدمات به آنها، و استفاده از مجازاتهای سنگین برای فعالان مدنی نمونههایی از این سیاستهاست.
الجزیره نیز به فشارهای رسانهای اشاره کرده و گفته است که حکومت با محدود کردن اینترنت، بازداشت روزنامهنگاران و ایجاد فضای امنیتی شدید، تلاش میکند روایت رسمی خود را تثبیت کند.
در این میان، خانواده قربانیان نیز از فشارها در امان نماندهاند. گزارشهای منتشرشده نشان میدهد که بسیاری از خانوادههایی که عزیزانشان در اعتراضات کشته شدند، زیر نظر قرار دارند و حتی مراسم سوگواریشان نیز با محدودیت برگزار میشود.
این شیوههای سرکوب نشان میدهد که حکومت برای مدیریت جامعه بیش از پیش به زور و فناوری متکی است. رسانهها این روند را نشانهای از ضعف مشروعیت و نبود سازوکارهای سیاسی برای حل بحران توصیف کردهاند.
حاکمیت به جای گفتوگو یا اصلاح، با سرکوب گسترده در پی حفظ کنترل است؛ مسیری که به باور بسیاری از تحلیلگران، هرچند در کوتاهمدت کارآمد باشد، در بلندمدت شکاف میان مردم و حکومت را عمیقتر میکند.
واکنش سازمانهای بینالمللی
سازمان ملل متحد در گزارش رسمی خود مرگ او را غیرقانونی و ناشی از خشونت در بازداشت اعلام کرد و خواستار تحقیقات مستقل شد. حکومت ایران اما این گزارشها را رد کرد و آنها را مداخله در امور داخلی دانست.
سازمانهای حقوق بشری مانند عفو بینالملل و دیدبان حقوق بشر نیز بیانیههایی صادر کردند که در آنها به ادامه بازداشتهای گسترده، شکنجه و استفاده ابزاری از اعدام اشاره شده بود. این نهادها خواستار آزادی فوری زندانیان سیاسی و پایان دادن به قوانین تبعیضآمیز علیه زنان شدند.
در عرصه سیاسی نیز کشورهای غربی از سالگرد مهسا امینی برای اعمال فشار تازه بر ایران بهره گرفتند. بریتانیا، آمریکا، کانادا و چند کشور اروپایی تحریمهای جدیدی علیه مقامات و نهادهای ایرانی اعلام کردند. در بیانیههای مشترک آنها، حکومت ایران به «سرکوب سیستماتیک زنان» و «نقض گسترده حقوق بشر» متهم شد و حمایت خود از جنبش «زن، زندگی، آزادی» اعلام کردند.
با این حال، تحلیلگران در روزنامههایی مانند نیویورکتایمز و پایگاههای تحلیلی بر این نکته تأکید کردهاند که این تحریمها بیشتر جنبه نمادین دارند. به باور آنها، فشار خارجی بدون پشتیبانی عملی از جامعه مدنی ایران تأثیر محدودی خواهد داشت.
مجموع تحلیلها تصویری دوگانه از آینده ایران ترسیم میکند: تغییرات اجتماعی بازگشتناپذیر در برابر سرکوب حکومتی که مانع تحقق فوری خواستههای معترضان میشود.
برخی پیشنهاد دادهاند که کشورهای غربی به جای صرفاً صدور بیانیه، راههایی برای حمایت مستقیم از خانواده قربانیان، رسانههای مستقل و فعالان مدنی پیدا کنند تا تأثیرگذاری بیشتری داشته باشند.
به این ترتیب، بازتاب بینالمللی ترکیبی از محکومیت گسترده، همبستگی با مردم ایران و در عین حال تردید درباره کارآمدی راهبردهای فشار موجود است.
چشمانداز
بسیاری از رسانههای جهانی به آینده جنبش مهسا نیز پرداختهاند. واشینگتنپست نوشته که نبود رهبری مرکزی و سازماندهی منسجم سبب شد اعتراضات خیابانی تداوم نیابد، اما این به معنای پایان جنبش نیست. برعکس، این جنبش در زندگی روزمره و تغییرات اجتماعی نهادینه شده است.
نیویورکتایمز نیز اشاره کرده است که شکاف میان نسل جوان و حاکمیت هر روز عمیقتر میشود. از دید این روزنامه، حکومت میتواند با سرکوب شدید از تکرار اعتراضات گسترده جلوگیری کند، اما نمیتواند نارضایتی اجتماعی را از میان ببرد. این نارضایتی انباشته ممکن است در آینده در قالبهای تازه بروز پیدا کند.
برخی رسانهها نیز هشدار دادهاند که بحران اقتصادی، فشار بر دانشگاهها و محدودیتهای فرهنگی، شرایطی را ایجاد میکند که میتواند دوباره جرقه اعتراضات را بزند.
مجموع این تحلیلها چشماندازی دوگانه از آینده ایران ترسیم میکند: از یک سو تغییرات اجتماعی و فرهنگی که دیگر قابل بازگشت نیستند، و از سوی دیگر، قدرت سرکوب حکومتی که مانع تحقق فوری خواستههای معترضان میشود.
در چنین شرایطی، سالگرد مهسا امینی نه فقط یادآور گذشته، بلکه نمادی از آیندهای پرچالش و نامطمئن برای ایران است.