روزنامه گاردین در مطلبی به بحران آب در ایران را یکی از جدیترین بحرانهای زیستمحیطی و امنیتی این کشور خوانده است. خشکسالیهای طولانیمدت همراه با برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی، کشور را به مرز ورشکستگی آبی رسانده است.
نویسنده این مطلب اشاره میکند که یک ماه پیش، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، پیشنهادی غیرمنتظره به مردم ایران داد: اگر حکومت خود را سرنگون کنند، او بهترین کارشناسان آب اسرائیل را برای کمک به ایران خواهد فرستاد؛ متخصصانی با فناوریهای پیشرفته در بازیافت و شیرینسازی آب. هرچند او نامناسبترین فرد برای چنین پیشنهادی بود، اما بهخوبی نقطهضعف حکومت ایران را نشانه گرفت: بحران آب.
خلاصهای از این متن را بشنوید:
مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران نیز به صراحت میگوید: «نه پشت سدها آبی مانده و نه در سفرههای زیرزمینی. هرکس ادعا دارد آب هست، بیاید و نشان بدهد.» این سخنان بازتاب گستره بحران است. در تابستانی که تهران تنها ۱۵۸ میلیمتر بارش دریافت کرده ـ ۴۲ درصد کمتر از میانگین درازمدت ـ وضعیت به مرحلهای بحرانی رسیده است. در همین حال، ۱۹ سد کشور کمتر از ۱۵ درصد ظرفیت آبگیری دارند و سه سد اصلی پایتخت در آستانه خشکیدن کاملاند.
دولت از مردم خواسته مصرف آب را ۲۵ درصد کاهش دهند. اما چون این درخواست نتیجه نداده، طرح توقف کامل پروژههای ساختمانی پایتخت به مدت دو سال مطرح شده است. این نخستین بار است که چنین راهکاری برای مهار مصرف آب پیشنهاد میشود.
ایران در سالهای اخیر با ترکیبی از خشکسالیهای پیدرپی و برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی، به نقطهای نزدیک به ورشکستگی آبی رسیده است.
کارشناسان میگویند ایران همیشه در منطقه خشک زمین قرار داشته، اما سه دهه اخیر شرایط را سختتر کرده است: دمای هوا ۱/۸ درجه بالا رفته و بارشها ۳۰ درصد کاهش یافتهاند. در کنار این روند طبیعی، خطاهای انسانی نیز نقشی تعیینکننده داشتهاند.
صنایع پرمصرف در مناطق خشک مستقر شدهاند؛ شهرهای بزرگ بدون توجه به ظرفیت منابع آبی توسعه یافتهاند؛ و کشاورزی سنتی همچنان بیش از ۸۸ درصد منابع آبی کشور را میبلعد، در حالی که سهم آن در تولید ناخالص داخلی تنها ۱۰ تا ۱۲ درصد است. بسیاری از کشاورزان به کاشت محصولاتی مانند برنج و هندوانه ادامه میدهند، محصولاتی که برای ایران کمآب حکم سم دارند.

عیسی کلانتری، وزیر اسبق کشاورزی، هشدار داده سالها برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی در اصفهان و حوضه زایندهرود، باعث ایجاد حفرههای عظیم زیرزمینی شده که فروچالهها و نشست زمین در بافتهای تاریخی این شهر را توضیح میدهد. دهها مدرسه تخریب شده و حتی خطوط مترو و بیمارستانها در معرض تهدید هستند.
نمونهای شاخص از ابعاد بحران، خشکیدن دریاچه ارومیه است؛ بزرگترین دریاچه شور خاورمیانه که اکنون عمق آن به نیم متر کاهش یافته است. برنامههای احیای متعدد از انتقال آب از دریای خزر تا پرداخت پول به کشاورزان برای صرفهجویی در آب، تاکنون بینتیجه ماندهاند.
بنفشه زهرایی، رئیس مؤسسه آب دانشگاه تهران، میگوید این دریاچه به «نقطه بیبازگشت» رسیده است. او هشدار میدهد تبعات نابودی دریاچه فراتر از تغییرات محلی است: افزایش سرطانها، بیماریهای تنفسی و مهاجرت جمعیت اطراف، مشابه تجربه فاجعهآمیز دریاچه آرال در آسیای میانه.
برداشت گسترده از سفرههای زیرزمینی باعث فرونشست زمین در بسیاری از مناطق شده و حتی حیات شهرها و زیرساختهای حیاتی را تهدید میکند.
افزون بر آن، بستر نمکی دریاچه با بازتاب شدید نور خورشید، پدیده «جزیره گرمایی» را تقویت کرده و دمای منطقه را بالاتر برده است. توفانهای نمک، مناطق وسیعی از آذربایجان، کردستان و حتی مرزهای شرقی ترکیه را تهدید میکند.
کشاورزی؛ گره کور بحران
هزاران چاه غیرمجاز در سراسر ایران حفر شدهاند؛ فقط در البرز بیش از ۸۰۰۰ چاه شناسایی شده است. به گفته کارشناسان، یک میلیون حلقه چاه در کشور وجود دارد؛ یعنی به ازای هر هکتار زمین کشاورزی یک چاه. این حجم برداشت، سالانه ۴۳ میلیون مترمکعب بیش از ظرفیت منابع است و به نشست زمین و خشکیدن سفرهها شتاب میبخشد.
هرچند وزارت نیرو مسئول اصلی مدیریت منابع آب است، اما وزارت جهاد کشاورزی، وزارت کشور، استانداران و نمایندگان مجلس نیز در این حوزه دخالت میکنند. نتیجه این پراکندگی، نبود سیاستگذاری واحد و مؤثر است.
شینا انصاری، معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، میگوید: «سدهای زیادی در گذشته بدون ارزیابی محیطزیستی ساخته شد. امروز باید اولویت را به دریاچهها و تالابها بدهیم. منابع آب عمیق کاملاً خالیاند و ناچاریم توسعه شهرها را متوقف کنیم.»
۸۸ درصد منابع آب صرف کشاورزی میشود، اما سهم اقتصادی آن اندک است. بسیاری از کارشناسان پیشنهاد میدهند تخصیص آب به این بخش از ۷۷ میلیارد مترمکعب به حدود ۴۰ میلیارد کاهش یابد. این یعنی کشاورزان باید یا نوع محصول خود را تغییر دهند یا از این بخش خارج شوند.
انصاری اذعان دارد این کار به لحاظ اجتماعی بسیار حساس است، زیرا کشاورزی تنها منبع درآمد بسیاری از خانوارهاست. او میگوید: «در مناطق مرکزی حتی برنجکاری داریم؛ این باید تغییر کند. اما باید جایگزینهایی هم برای معیشت روستاییان فراهم کنیم.»

به باور انصاری، راه برونرفت تنها در تکیه بر فناوریهای مدرن نیست. ایران پیشتر با قناتها و بادگیرها مدیریت منابع طبیعی را آموخته بود. او تأکید میکند ایران باید تجربه تاریخی خود را با روشهای نوین تلفیق کند.
کارشناسان میگویند بحران آب در ایران نهتنها یک چالش زیستمحیطی، بلکه تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی و ثبات اجتماعی کشور است.
تغییرات اقلیمی
ایران با داشتن سومین ذخایر بزرگ نفت جهان، همچنان وابسته به سوختهای فسیلی است؛ در حالی که همین سوختها عامل اصلی تغییرات اقلیمیاند. دولت پزشکیان هدفگذاری کرده تا سال ۲۰۲۸ ظرفیت انرژیهای تجدیدپذیر را به ۱۲ هزار مگاوات برساند. او حتی وعده داده این رقم را تا ۳۰ هزار مگاوات افزایش دهد.
با این حال، سهم کنونی انرژیهای تجدیدپذیر تنها ۱ درصد است. پروژههای بزرگی مانند نیروگاه خورشیدی فولاد مبارکه آغاز شده، اما راهی طولانی در پیش است. همزمان، سوزاندن گازهای همراه نفت سالانه ۳۸ میلیون تُن گاز گلخانهای وارد جو میکند؛ رقمی نزدیک به کل انتشار سالانه برخی کشورهای اروپایی.
گزارش گاردین در پایان هشدار میدهد سرعت تغییرات اقلیمی و خشکسالی در ایران ممکن است از توان سازگاری کشور فراتر رود. حتی اگر برنامههای انرژی پاک و اصلاح کشاورزی با موفقیت اجرا شوند، پرسش اصلی این است که آیا این اقدامات به اندازه کافی سریع خواهند بود یا نه.
بحران آب در ایران نهفقط از تغییرات اقلیمی، بلکه از ترکیب سالها بیتدبیری و سوءمدیریت ریشه میگیرد. خشکیدن دریاچه ارومیه، نشست زمین در اصفهان و کمآبی تهران تنها نشانههایی از آیندهای تیرهترند.
مقامهای ایرانی میگویند کشور ناچار به تغییر است؛ اما معلوم نیست که این تغییر تا چه اندازه سریع، ریشهای و مؤثر خواهد بود. اما آینده ایران، بهویژه برای نسلهای بعدی، به همین پاسخ بستگی دارد.