در ماههای اخیر، تحولات دیپلماتیک در سطح بینالمللی، چشمانداز پرونده فلسطین را وارد مرحلهای تازه کرده است. در حالی که دههها تلاش برای رسیدن به یک راهحل سیاسی با موانع جدی روبرو بود، موج جدیدی از به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط کشورهای غربی و همپیمانان اسرائیل، پرسشهای تازهای را درباره آینده این مناقشه و سرنوشت راهحل دو کشوری مطرح کرده است.
این تحولات، هرچند از نظر عملی هنوز نتوانستهاند تغییری ملموس در واقعیتهای میدانی ایجاد کنند، اما از نظر سیاسی و اخلاقی یک پیروزی برای آرمان فلسطینیها محسوب میشوند.
خلاصهای از این متن را بشنوید:
کشورهای مهمی که تا پیش از این به دلیل همسویی با سیاستهای ایالات متحده، از به رسمیت شناختن یکجانبه کشور فلسطین خودداری میکردند، اکنون در این زمینه پیشقدم شدهاند. در رأس این حرکت، بریتانیا، استرالیا و پرتغال قرار دارند که به صورت رسمی فلسطین را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخته و حمایت خود را از راهحل دو کشوری، نه فقط در حرف، بلکه در عمل نشان دادهاند.
موج جدید به رسمیت شناختن فلسطین توسط کشورهای غربی، از نظر سیاسی و اخلاقی پیروزی مهمی برای آرمان فلسطینیها محسوب میشود.
مقامات فلسطینی از این اقدام به عنوان یک «لحظه تاریخی» استقبال کرده و آن را گامی حیاتی در مسیر تحقق حقوق ملی خود دانستهاند. آنها امیدوارند که این موج، کشورهای بیشتری را ترغیب به شناسایی فلسطین کند و در نهایت به رسمیت شناخته شدن فلسطین در سازمان ملل متحد به عنوان یک عضو کامل منجر شود.
با این حال، واکنش اسرائیل به این رویداد کاملاً متفاوت و خصمانه بوده است. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، این اقدام را «پاداشی به تروریسم» خوانده و هشدار داده است که چنین اقداماتی تنها مذاکرات صلح را دورتر میکند.
به دنبال این موج به رسمیت شناختن، وزارت خارجه اسرائیل سفرای برخی از این کشورها را احضار کرد تا مراتب اعتراض رسمی خود را ابراز کند، اقدامی که نشاندهنده خشم و نگرانی شدید تلآویو از این تحولات است.
با وجود اهمیت دیپلماتیک این تحولات، تحلیلگران تأکید میکنند که مسیر پیش رو برای تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی همچنان با چالشهای بزرگی روبرو است. این چالشها هم در سطح عملی و هم در سطح سیاسی وجود دارند و میتوانند چشمانداز آینده را پیچیده کنند.
بزرگترین مانع عملی، نبود حاکمیت کامل و یکپارچه در اراضی فلسطین است. یک کشور برای آنکه به معنای واقعی کلمه مستقل باشد، به مرزهای مشخص و یک دولت واحد نیاز دارد که بر تمام قلمرو خود کنترل داشته باشد. اما در حال حاضر، کرانه باختری تحت کنترل «تشکیلات خودگردان فلسطینی» است، در حالی که غزه نیز در کنترل کامل حماس قرار دارد.
به رسمیت شناختن فلسطین، به طور خودکار این دو منطقه را به یکدیگر متصل نمیکند و اختلافات عمیق سیاسی میان دو جناح اصلی فلسطینی را حل نمیکند. بنابراین، این اقدام بیشتر نمادین است و به معنای تشکیل فوری یک دولت واحد نیست.
ضعف و تفرقه در رهبری فلسطینی، یکی دیگر از موانع کلیدی است. تشکیلات خودگردان فلسطینی که در کرانه باختری فعالیت میکند، با کاهش محبوبیت و مشروعیت در میان مردم روبرو است. از طرف دیگر، حماس که در غزه قدرت را در دست دارد، از سوی بسیاری از کشورها به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشود.
بزرگترین موانع پیشرو برای تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی، فقدان حاکمیت واحد و تفرقه میان کرانه باختری و غزه است که شکلگیری یک دولت یکپارچه را دشوار میکند.
این شکاف داخلی، هرگونه تلاش برای ایجاد یک دولت واحد و قابل مذاکره را با مشکل روبرو میکند و به اسرائیل بهانه میدهد تا از مذاکره با یک طرف غیریکپارچه خودداری کند.
از سوی دیگر اسرائیل و ایالات متحده به شدت با به رسمیت شناختن یکجانبه فلسطین مخالند و میگویند دولت فلسطینی تنها باید از طریق مذاکرات مستقیم با تلآویو و بر اساس توافقی امنیتی ایجاد شود.
مقامهای اسرائیلی این اقدامات دیپلماتیک بینالمللی را به عنوان تلاشی برای تضعیف موقعیت خود در مذاکرات آینده میبینند و بر این باورند که فلسطینیها را تشویق میکند تا به جای مذاکره، به دنبال راهکارهای یکجانبه باشند.
ایالات متحده نیز با وجود حمایت نظری از راهحل دو کشوری، با به رسمیت شناختنهای یکجانبه مخالف است. موضع ثابت واشنگتن این است که یک کشور فلسطینی باید نتیجه نهایی مذاکرات صلح باشد و نه یک اقدام از پیش تعیینشده. آنها معتقدند که چنین اقداماتی، روند صلح را پیچیدهتر کرده و حتی ممکن است به خشونت بیشتر منجر شود.
آمریکا به عنوان مهمترین متحد اسرائیل، با نفوذ دیپلماتیک خود تلاش میکند تا کشورهای بیشتری را از این اقدام باز دارد، اگرچه فشارهای داخلی و بینالمللی بر دولت آمریکا برای تغییر این رویکرد در حال افزایش است.
همزمان، احتمال الحاق کرانه باختری به اسرائیل تهدیدی جدی در برابر صلح است و در واقع، همین تهدید یکی از مهمترین عواملی است که به موج جدید به رسمیت شناختن فلسطین دامن زده است.
مقامات بلندپایه اسرائیل، به ویژه در میان احزاب راستگرای کابینه، بارها بر این موضوع تأکید کردهاند که قصد دارند کنترل خود را بر بخشهایی از کرانه باختری، به ویژه شهرکهای اسرائیلی و دره اردن، اعمال کنند. تحلیلگران این تهدید را بسیار جدی میدانند، چرا که این کار عملاً به راهحل دو کشوری پایان خواهد داد.
تهدید اسرائیل به الحاق بخشهایی از کرانه باختری، از جمله شهرکها و دره اردن، میتواند عملاً راهحل دو کشوری را ناکام گذاشته و تنشها در منطقه را افزایش دهد.
این اقدام به افزایش خشونت و ناآرامی در کرانه باختری و انزوای دیپلماتیک اسرائیل در سطح جهانی منجر میشود و به روابط این کشور با دولتهای عربی اسیب میزند. عربستان سعودی به صراحت اعلام کرده که هرگونه تلاش برای الحاق، میتواند تلاشهای صلح در منطقه را تعضیف کند.
با وجود همه این چالشها، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که موج به رسمیت شناختن فلسطین، یک نقطه عطف است. این اقدام میتواند به صورت غیرمستقیم بر سیاست داخلی اسرائیل تأثیر بگذارد و شکافهای موجود در ائتلاف راستگرایان را عمیقتر کند. همچنین، این حرکت فشار دیپلماتیک را بر ایالات متحده افزایش میدهد تا رویکرد خود را در قبال مناقشه تغییر دهد و نقش فعالتری برای رسیدن به صلح ایفا کند.
با این حال، صرفاً به رسمیت شناختن، به پایان درگیریها منجر نخواهد شد و شهرکسازیهای اسرائیل و محاصره غزه همچنان ادامه خواهد یافت. آینده فلسطین و سرنوشت نهایی آن، به شدت به این وابسته است که آیا رهبران فلسطینی قادر به ایجاد یک دولت واحد و مشروع هستند یا خیر و این که آیا فشار بینالمللی میتواند به راهحلهای عملی و نه فقط نمادین منجر شود.