در هفتههای پس از جنگ گستردهٔ ۱۲ روزهٔ اسرائیل، آیتالله علی خامنهای، رهبر معظم ایران، کمتر در انظار عمومی ظاهر شد. این غیبت، گمانهزنیهایی دربارهٔ سلامت این رهبر ۸۶ ساله به راه انداخته، اما همچنین بسیاری از ناظران خاورمیانه را به فکر آیندهٔ جمهوری اسلامی واداشته که چگونه رهبری آن به بزرگترین چالشهای ایران از زمان جنگ ایران و عراق در دههٔ ۱۹۸۰ پاسخ خواهد داد.
حملات اسرائیل و سپس ایالات متحده، صدها هدف در سراسر کشور را هدف قرار داد و بیش از هزار نفر را کشت، از جمله بسیاری از فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هستهای ایران. اما آنچه برای مردم تهران بیشتر شوکهکننده بود، غافلگیری کامل جمهوری اسلامی بود. در واقع، ایران در حال مذاکرات دیپلماتیک جدی با ایالات متحده بود.
به گفتهٔ حسن روحانی، رئیسجمهور سابق و یکی از نامزدهای احتمالی جانشینی خامنهای، این جنگ «زنگ بیدارباشی برای اصلاح مسیر و بازسازی پایههای حکومت» بود. اما آیا رهبر به این زنگ گوش خواهد داد؟ به عنوان پژوهشگری در امور سیاسی ایران و خاورمیانه، باور دارم که این درگیری فرصتی برای رهبری ایران فراهم کرده تا با نوعی بازسازی، هم محافظهکاران سنتی را راضی کند و هم کسانی که به دنبال اصلاح وضعیت داخلی هستند.
بزرگترین دوراهی آیتالله
در حالی که اهداف غیرنظامی و نظامی ایران زیر بمباران مکرر هوایی اسرائیل قرار داشت و عملیات اطلاعاتی مقامات ارشد دولتی و نظامی را یکی پس از دیگری حذف میکرد، خامنهای ظاهراً از یک پناهگاه امن فرمان میداد. او که پیش از این درگیری نیز به تهدیدهای امنیتی خود آگاه بود، برنامههای جانشینی احتمالی را در نظر گرفته و ظاهراً نامهایی برای جانشینان احتمالی تعیین کرده است. این نامها علنی نشده، اما شایعه شده که شامل پسرش مجتبی خامنهای نیست، بلکه برخی از نزدیکترین متحدانش را در بر میگیرد.
انزوا از درگیری و فکر به مرگ احتمالی، رهبری خامنهای را بیش از پیش زیر ذرهبین قرار داده. او یکی از طولانیمدتترین رهبران جهان است و زمانی به عنوان محور وحدت جمهوری اسلامی و وارث میراث آیتالله خمینی، بنیانگذار انقلاب، دیده میشد، اما حالا از سوی گروههای مختلف مورد انتقاد قرار گرفته است.
هرچند خامنهای هنوز از سوی بخشهایی از ائتلافش برای مدیریت جنگ ستایش رسمی دریافت میکند، منتقدان استراتژی او در برابر اسرائیل را زیر سؤال بردهاند و میگویند این رویارویی ضعفهای نظامی ایران را بدون دستاورد معناداری آشکار کرد – چیزی که ایران در ارزیابی خود از جنگ به شدت رد میکند. در عین حال، برخی سالخوردگی او و مقاومت دیرینهاش در برابر تغییر را مانعی برای احیای سیاسی و اقتصادی کشور میدانند، حتی مشاور نزدیکش علیاکبر ولایتی پیشنهاد کرده که حالا زمان اصلاح است.
برخی سالخوردگی آیتالله خامنهای و مقاومت دیرینهاش در برابر تغییر را مانعی برای احیای سیاسی و اقتصادی کشور میدانند و حتی مشاور نزدیکش علیاکبر ولایتی پیشنهاد کرده که حالا زمان اصلاح است.
اصلاح یا تشدید؟
با این ترکیب رویدادها و دیدگاههای منفی، خامنهای حالا انتخابی پیش رو دارد. او هنوز وفاداری عمیقی از مخاطبان محافظهکار داخلی و نهادهای امنیتی دارد، اما اعتبار دولتش فراتر از این گروهها بیش از همیشه مورد نقد است. در همان حال، چشمانداز پس از جنگ فرصتی برای اصلاح ایجاد کرده که میتواند آیندهٔ جمهوری اسلامی را تقویت کند، فشارهای اجتماعی را آرام سازد و درهای دیپلماسی و سرمایهگذاری را باز کند.
یکی از مسیرها برای خامنهای این است که در مقام رهبری بماند اما به تدریج اختیارات را واگذار کند و سیگنالی از تغییر کنترلشده از درون بدهد. گزینهٔ دراماتیکتر، شبیه به پیشینهٔ پاپ بندیکت شانزدهم، میتواند کنارهگیری رسمی باشد که جایگاه معنوی و نمادین او را حفظ کند، با عنوانی مانند «رهبر بازنشسته»، در حالی که اختیارات روزمره را به جانشینی منتقل کند که بتواند اصلاحات تدریجی را بدون کاهش اعتبار عمومی او پیش ببرد. چنین انتقال مرحلهای میتواند سیستم را سازگار کند، فضای سیاسی به نخبگان جوانتر بدهد و تغییرات سیاستی را بدون از دست دادن اعتبار پیش ببرد.
اما واقعیت این است که پیروان محافظهکار وفادار خامنهای تأثیر قوی بر مخاطبان داخلی دارند. و این گروهها، به ویژه پس از درگیری اخیر، کمتر به اصلاح تمایل دارند و بیشتر علاقهمند به سرکوب نشت احتمالی اطلاعات هستند که به اسرائیل اجازه داد عملیات دقیق علیه نخبگان نظامی انجام دهد.
با این حال، با توجه به موقعیت دولت، اصلاح دوباره در دستور کار قرار گرفته، از جمله کاهش محدودیتهای اینترنتی، به ویژه روی پلتفرمهای محبوب رسانههای اجتماعی که توسط جمعیت جوان ایران استفاده میشود.
دسترسی به فضاهای دیجیتال نه تنها مسئلهای فرهنگی و اقتصادی شده، بلکه نشانهای از فرهنگ نسلی است. پس از مرگ مهسا امینی در سال ۲۰۲۲، که بازداشت توسط پلیس اخلاق و مرگ متعاقبش به اعتراضات گسترده منجر شد، رهبران ایران با درخواستهایی برای بازنگری در قوانین سختگیرانهٔ اخلاقی روبرو شدهاند. اگر دولت در این زمینه اصلاحاتی انجام دهد، که قبلاً به طور غیررسمی و موردی گزارش شده، میتواند تنشها با زنان و ایرانیان جوانتر را کاهش دهد بدون چالش اساسی با پایههای سیستم.
در جبههٔ بینالمللی، ایران قبلاً سیاست خارجی خود را تنظیم کرده، همانطور که در پیوستن به گروه بریکس در سال ۲۰۲۴ نشان داد. این گام نشاندهندهٔ تمایل به کاهش انزوا و مشارکت فعالتر در صحنهٔ جهانی است. گامهای بیشتر میتواند شامل جستجوی عضویت در دیگر نهادها و سازمانهای بینالمللی در ازای تعهدات روی مسائل منطقهای و جهانی باشد، همراه با همکاری بیشتر با ناظران هستهای و نهادهای تنظیمکننده.
اگر موفق باشد، این میتواند فرصتهای سرمایهگذاری و شراکت تجاری مسدودشده را باز کند و به احیای اقتصادی که سالها تحت تحریمهای ایالات متحده و انزوا قرار گرفته کمک کند. هر کدام از این گامها، هرچند کوچک به تنهایی، میتواند نشانهای از تغییر گستردهتر باشد – نه تحول کامل یکشبه، بلکه سازگاری محتاطانه که تمایل به تغییر را نشان دهد.
برای جمهوری اسلامی، برنامه هستهای نه فقط یک بازدارندهٔ استراتژیک بلکه نمادی از غرور ملی و پیشرفت فناوری است؛ چه تحت رهبری فعلی یا جانشین آینده،
پرسش میلیون دلاری
این همه به پرسش فوری بینالمللی برنامهٔ هستهای ایران مربوط است، که علیرغم درگیری اخیر و آسیبهای شدید گزارششده از حملات بمبافکن ایالات متحده، همچنان حلنشده باقی مانده. تهران همچنان اصرار دارد که جاهطلبیهای هستهایاش کاملاً صلحآمیز و غیرنظامی است و تمایلی به ترک برنامه ندارد.
برای جمهوری اسلامی، این برنامه بیش از یک بازدارندهٔ استراتژیک و نمادی از غرور ملی و پیشرفت فناوری است. چه تحت رهبری فعلی یا جانشین آینده، این مسئله مرکزی برای هویت و چشمانداز بلندمدت دولت باقی خواهد ماند.
علیرغم تهدید به خروج از پیمان منع گسترش هستهای در جریان درگیری اخیر با اسرائیل، ایران همچنان امضاکننده است و ادعا میکند برنامهٔ هستهایاش در چارچوب قوانین بینالمللی عمل میکند.
ا این حال، هر قدمی به سوی شفافیت یا همکاری بیشتر باید با در نظر گرفتن تجربههای گذشته سنجیده شود. توافق هستهای سال ۲۰۱۵، که زمانی بهعنوان دستاوردی بزرگ در دیپلماسی ستایش میشد، پس از خروج یکجانبه ایالات متحده و بازگرداندن تحریمهای اقتصادی در دوره اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ، فروپاشید. پس از فروپاشی این توافق، ایران هدف عملیات مخفیانه و حملات نظامی قرار گرفت که عمدتاً به اسرائیل یا حتی در مورد ترور ژنرال قاسم سلیمانی به ایالات متحده نسبت داده میشود. این رویدادها، تردید و بیاعتمادی رهبری تهران را نسبت به پایبندی غرب به تعهداتش و هزینههای سازش بیشتر کرده است.
از این رو، هرچند اتخاذ رویکردی بازتر و مشارکتیتر در تئوری میتواند به کاهش تحریمها، گشایش مسیرهای تجاری جدید و کسب مشروعیت بینالمللی منجر شود، اما خطر تضعیف جایگاه خودساخته ایران بهعنوان مقاومتی در برابر سیاستهای منطقهای آمریکا و اسرائیل را نیز به دنبال دارد. برای موفقیت هرگونه تغییر اصلاحطلبانه، باید میان تمایل ایران به بهبود اقتصادی و ضرورت حفظ اعتبار ایدئولوژیک در داخل کشور و نمایش قدرت و استقامت در عرصه جهانی تعادلی برقرار شود.
همهٔ اینها بر خامنهای سنگینی میکند، که حرف آخر را در همهٔ امور سیاست خارجی و داخلی میزند. انتخاب اصلاح در حالی که هنوز زنده و در قدرت است میتواند به او اجازه دهد میراثش را به شرایط خودش شکل دهد، هستهٔ انقلاب اسلامی را حفظ کند در حالی که کشور را به آرامی به سوی تغییرات لازم هدایت میکند.
با این کار، او ممکن است تعادل نادری بین سنت و مدرنیته پیدا کند که هم با محافظهکاران وفادار و هم با نسلی که تشنهٔ اصلاح است سخن بگوید. طرفه آنکه جنگ، ، ممکن است فرصتی برای خامنهای فراهم کرده تا این تعادل را ایجاد کند.
پرسش بزرگ حالا این است که آیا او این کار را خواهد کرد.