در میانه ماه ژوئن ۲۰۲۵، ایران و اسرائیل وارد درگیری شدیدی شدند که تنها دوازده روز طول کشید اما پیامدهای آن هنوز موضوع بحث محافل نظامی و امنیتی است. این جنگ تنها با بمباران و موشک پیش نرفت، بلکه بخش مهمی از آن در دنیای سایبری جریان داشت؛ جایی که هوش مصنوعی به یک بازیگر تازهنفس تبدیل شد.
حملات سایبری، دیگر موضوعی حاشیهای در جنگها نیست. در جنگ ایران و اسرائیل این بار عملیات سایبری همزمان با حملات هوایی اسرائیل اجرا شد تا توان دفاعی و تبلیغاتی ایران را فلج کند. اسرائیل در ۱۳ ژوئن با بمباران مراکز حساس هستهای و نظامی ایران، جنگ را آغاز کرد. اما در همان روزها، گروههای وابسته به تلآویو حملات سایبری گستردهای را هدایت کردند؛ از دستبرد به دادههای بانکی گرفته تا هک رسانه ملی ایران. هدف روشن بود: نمایش آسیبپذیری حکومت ایران و کاستن از توان پاسخدهی آن.
یکی از شاخصترین این حملات در ۱۷ ژوئن رخ داد؛ گروه موسوم به «گنجشک درنده» که بهطور گسترده با دولت اسرائیل مرتبط دانسته میشود، بانک سپه ایران را هک کرد. این حمله دسترسی کارکنان دولت و ارتش به حسابهای بانکیشان را مختل کرد. گرچه اثر مستقیم آن بر مردم عادی چندان روشن نشد، اما پیام آشکار بود: حتی زیرساختهای مالی قدیمی نیز از تیررس خارج نیستند.
در همان روزها، همین گروه به صرافی ارز دیجیتال نوبیتکس نفوذ کرد و حدود ۹۰ میلیون دلار دارایی دیجیتال را به آدرسهای غیرقابل بازیابی منتقل کرد. گفته میشود حتی اعضای خانواده رهبر ایران و گروههای نیابتی چون حوثیها از قربانیان بودند. چنین حملاتی نشان داد که مرز میان دارایی شخصی، اقتصادی و سیاسی بهراحتی میتواند درهم بشکند.
حملات سایبری، دیگر موضوعی حاشیهای در جنگها نیست. در جنگ ایران و اسرائیل عملیات سایبری همزمان با حملات هوایی اسرائیل اجرا شد تا توان دفاعی و تبلیغاتی ایران را فلج کند.
همزمان، تلویزیون و رسانههای دولتی ایران نیز هدف قرار گرفتند. هکرها توانستند برای مدتی پیامهای ضدحکومتی را روی آنتن بفرستند؛ اتفاقی که همزمان با بمباران ساختمان صداوسیمای ایران رخ داد. این روند نشان داد اسرائیل رسانههای حامی دشمن را نه بهعنوان نهاد مطبوعاتی بلکه بهمثابه اهداف نظامی میبیند؛ رویکردی که پیشتر درباره شبکههای وابسته به حماس و حزبالله نیز مشاهده شده بود.
در نقطه مقابل، ایران هم بیکار ننشست. اما راهبرد سایبری تهران متفاوت بود. به جای تمرکز بر اهداف سخت و پرهزینه، ایران به سراغ زیرساختهای نرم و مدنی رفت. حملات DDoS علیه سایتهای دولتی و خصوصی اسرائیل از همان روز نخست آغاز شد و ادامه پیدا کرد. کارزارهای فیشینگ با گسترهای وسیعتر، نهفقط کارکنان دولت بلکه مردم عادی، شرکتها و حتی بیمارستانها را هدف گرفت.
در یک اقدام قابل توجه، هکرهای ایرانی کنترل هزاران دوربین امنیتی خانگی و شهری اسرائیل را به دست گرفتند. این نفوذ امکان مشاهده لحظهبهلحظه تأثیر موشکباران و ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه را فراهم کرد. چنین تاکتیکهایی نشان میدهد که جنگ سایبری برای ایران بیشتر ابزاری برای فشار روانی و اجتماعی است تا مقابله مستقیم با ساختارهای نظامی پیشرفته اسرائیل.
این تفاوت استراتژیک، تصویری روشن از ماهیت «جنگ نامتقارن سایبری» ارائه داد: کشوری قدرتمند با توانایی نفوذ به سختترین اهداف در یک سو و کشوری دیگر که با تکیه بر روشهای ارزانتر و غیرمستقیم، شهروندان را نشانه گرفت.
تاکتیکهای متفاوت؛ دولتها در برابر شهروندان
مفهوم جنگ نامتقارن سایبری زمانی معنا پیدا میکند که بازیگران ضعیفتر بتوانند با استفاده از نقاط ضعف، خساراتی فراتر از توان واقعیشان ایجاد کنند. در میدان جنگ سنتی، چنین امکانی محدود است، اما فضای سایبری بستر ایدهآلی برای این نوع نبردها فراهم میکند.
اهداف دولتی مانند مراکز فرماندهی یا شبکههای نظامی، معمولاً دارای لایههای متعدد دفاعی هستند و نفوذ به آنها مستلزم هزینه و دانش فنی گسترده است. اسرائیل، بهعنوان کشوری با سرمایهگذاریهای عظیم در حوزه سایبر، این توانایی را دارد. در مقابل، اهداف مدنی مانند وبسایتهای خدماتی، کسبوکارهای کوچک یا حتی وسایل هوشمند خانگی، دفاع سایبری ضعیفی دارند و بهراحتی مورد سوءاستفاده قرار میگیرند.
ایران دقیقاً از همین شکاف استفاده کرد. حملات فیشینگ، هرچند بهظاهر ساده به نظر میرسند، اما وقتی با هوش مصنوعی ترکیب شوند، قدرتی چشمگیر پیدا میکنند. هوش مصنوعی میتواند دادههای انبوه را تحلیل کند، پیامهای شخصیسازیشده بسازد و احتمال موفقیت نفوذ را چند برابر کند. همین امر باعث شد که کاربران عادی اسرائیلی، از کارمند اداری گرفته تا پزشک و مهندس، به هدفی بالقوه بدل شوند.
اهداف مدنی مانند وبسایتهای خدماتی، کسبوکارهای کوچک یا حتی وسایل هوشمند خانگی، دفاع سایبری ضعیفی دارند و بهراحتی مورد سوءاستفاده قرار میگیرند.
علاوه بر آن، هوش مصنوعی امکان ساخت محتوای جعلی را با کیفیتی نزدیک به واقعیت فراهم کرده است. در طول این جنگ، تصاویر و ویدئوهای ساختگی از «پیروزیهای نظامی» در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد. برخی از این موارد به ایران نسبت داده میشد و برخی دیگر محصول ماشین تبلیغاتی اسرائیل بود. در هر دو حالت، هدف مشترک بود: ایجاد سردرگمی، بیاعتمادی و فشار روانی.
چنین ابزارهایی هزینه اندک و اثرگذاری بالایی دارند. برخلاف حملات پیچیده به مراکز دولتی که نیازمند تیمهای فنی و منابع مالی گسترده است، یک گروه کوچک میتواند با اتکا به ابزارهای هوش مصنوعی در بازارهای زیرزمینی، عملیاتهایی بهمراتب بزرگتر از ظرفیت واقعی خود اجرا کند. همین ویژگی، جنگ نامتقارن را خطرناکتر و غیرقابل پیشبینیتر میکند.
آیندهای نگرانکننده؛ بدون دفاع مشترک، شهروندان بازندهاند
درس اصلی جنگ سایبری ۲۰۲۵ این است که شهروندان عادی بیشترین بار این درگیریها را به دوش میکشند. در حالی که دولتها به سامانههای دفاعی پیشرفته مجهز میشوند و رقابتی شبیه به «جنگ سرد سایبری» میان آنها شکل میگیرد، بخش مدنی تقریباً بدون حفاظ باقی میماند.
برای اهداف سخت مانند سیستمهای نظامی و اطلاعاتی، استفاده از هوش مصنوعی در دفاع سایبری بهطور فزایندهای موثر است. الگوریتمهای یادگیری ماشین میتوانند الگوهای حمله را شناسایی کرده و در زمان واقعی واکنش نشان دهند. اما کسبوکارهای کوچک یا حتی بیمارستانها و مدارس توانایی سرمایهگذاری در چنین فناوریهایی را ندارند. این عدم توازن به مهاجمان اجازه میدهد با کمترین هزینه بیشترین آسیب را وارد کنند.
در حالی که دولتها به سامانههای دفاعی پیشرفته مجهز میشوند و رقابتی شبیه به «جنگ سرد سایبری» میان آنها شکل میگیرد، بخش مدنی تقریباً بدون حفاظ باقی میماند.
پیامدهای این شکاف صرفاً فنی نیست، بلکه اجتماعی و سیاسی نیز هست. وقتی مردم احساس کنند که دولت نمیتواند از دادهها و حریم شخصیشان دفاع کند، اعتماد عمومی به نهادها کاهش مییابد. این همان چیزی است که مهاجمان دنبال میکنند: فرسایش روحیه جامعه و ایجاد بیثباتی از درون.
به همین دلیل، بسیاری از کارشناسان امنیتی تأکید میکنند که راهحل این مشکل صرفاً در سطح ملی نیست. دولتها باید با بخش خصوصی همکاری کنند و شبکههای دفاع جمعی در برابر تهدیدهای سایبری شکل دهند. علاوه بر آن، همکاری منطقهای نیز حیاتی است. کشورهای حوزه خلیج فارس و خاورمیانه اگر بهطور جداگانه عمل کنند، هر یک حلقه ضعیفی خواهند بود که مهاجمان میتوانند از آن عبور کنند. اما با اشتراکگذاری اطلاعات و تدوین پروتکلهای مشترک، میتوان سطح دفاع را بهطور چشمگیری ارتقا داد.
در غیر این صورت، آینده جنگهای منطقهای بیش از هر زمان دیگری به زندگی روزمره مردم گره خواهد خورد. حملات سایبری میتواند برق بیمارستانها را قطع کند، دادههای مالی میلیونها نفر را از بین ببرد یا حتی از طریق دوربینهای شخصی، حس امنیت را در خانهها نابود کند. جنگ فردا دیگر در مرزها محدود نخواهد ماند؛ مستقیماً پشت در خانهها خواهد بود.