اسب تروا دوباره زاده شده، این بار نه از چوب، بلکه از فلز و مدارهای الکترونیکی. اگر روزگاری یونانیان برای ورود به دژ تروا تندیسی چوبی ساختند، امروز کامیونها، یدککشها و سیستمهای لجستیکی نقش همان اسب پنهان را ایفا میکنند. دیگر کامیون تنها وسیلهای برای جابهجایی کالا نیست؛ بلکه میتواند حامل دادههای راهبردی، تجهیزات جاسوسی، اجزای پهپاد و حتی سکوهای پرتاب سلاحهای نوین باشد. به این ترتیب، چیزی که در ظاهر ساده و عادی مینماید، در باطن به ابزاری پیچیده برای نبردهای آینده تبدیل شده است.
اخیراً در ایران پرده از شبکهای برداشته شد که سالها زیر پوشش حملونقل فعالیت میکرد. مامورانی وابسته به موساد با پوشش راننده کامیون، در مسیرهای بینشهری و مرزی تردد میکردند. اما ماجرا صرفاً انتقال کالا نبود؛ آنها بخشی از سامانهای پیچیده از جاسوسی میدانی بودند.
این عملیات سه سال ادامه داشت و ترکیبی بود از جمعآوری اطلاعات جغرافیایی، نقشهبرداری ارتباطی، رصد عادتهای اجتماعی و تحلیل الگوهای تردد. در واقع کامیونها تنها پوستهای بودند برای پوشاندن یک ساختار کامل جاسوسی که همزمان زمین، جامعه و ذهن مردم را هدف قرار میداد.
این اتفاق نشان میدهد که نفوذ امروز دیگر به معنای سادهی «مامور مخفی در لباس مبدل» نیست. بلکه چیزی است ترکیبی، چندلایه و بهظاهر بیخطر که میتواند به قلب شبکههای ملی راه یابد بدون آنکه بهآسانی شناسایی شود.
امنیت ملی در قرن بیستویکم دچار تحولی بنیادین شده است. در گذشته، جنگ و دفاع بیشتر به برخورد مستقیم ارتشها، مرزها و جبههها محدود بود. اما اکنون تهدیدات نه از خطوط مقدم آشکار، بلکه از دل زندگی روزمره برمیخیزند.
دشمن دیگر الزاماً در لباس نظامی ظاهر نمیشود؛ او میتواند راننده کامیونی عادی، کارمند یک شرکت فناوری یا حتی مسافر سادهای باشد که گوشیاش حامل دادهای حیاتی است.
شکل تازهی جنگ، مداوم، فرامرزی و چندبعدی است. دشمن دیگر الزاماً در لباس نظامی ظاهر نمیشود؛ او میتواند راننده کامیونی عادی، کارمند یک شرکت فناوری یا حتی مسافر سادهای باشد که گوشیاش حامل دادهای حیاتی است.
این تغییر سبب شده که دولتها نتوانند با همان ابزارهای قدیمی امنیتی، بهویژه تکیه صرف بر ارتش یا پلیس، پاسخگو باشند. امنیت امروز نیازمند شبکهای از تخصصهای متنوع است: از مهندسی و فناوری گرفته تا جامعهشناسی، روانشناسی و حتی علوم رفتاری.
جنگ اوکراین صحنهای زنده از این دگرگونی است. در این نبرد، کامیونهایی که به ظاهر حامل کالا بودند، در واقع سکویی متحرک برای پرتاب پهپادهای تهاجمی شدند. این کامیونها با استتار و طراحی هوشمند، توانستند پایگاههای هوایی روسیه را هدف قرار دهند.
سه ویژگی اصلی آنها عبارت بود از:
پنهانکاری راداری: کامیون به چشم ناظران چیزی جز وسیله نقلیه عادی نبود و بهراحتی در میان جریان حملونقل عمومی گم میشد.
کنترل از راه دور و هوش مصنوعی: پهپادها بدون نیاز به حضور انسانی در محل، از صدها کیلومتر دورتر فعال و هدایت میشدند.
حملات همزمان به اهداف گوناگون: یک کامیون میتوانست چندین پهپاد را به پرواز درآورد و خطوط دفاعی دشمن را سردرگم کند.
این نوآوریها مفهوم «خط مقدم» را برهم زدند. دیگر جبهه مشخصی وجود ندارد؛ تهدید میتواند از هر کامیونی در هر جادهای برخیزد.
مرز میان غیرنظامی و نظامی در حال فروپاشی
یکی از چالشهای بزرگ عصر جدید، فرو ریختن دیوار میان ابزارهای غیرنظامی و تجهیزات نظامی است. کامیونها و سامانههای حملونقل که ستون فقرات اقتصاد و تجارتاند، بهسادگی میتوانند به بخشی از زنجیره نظامی بدل شوند.
برای نمونه، قطعات مورد نیاز برای ساخت پهپاد—از موتور و تراشه گرفته تا آنتن و سیستمهای GPS—بهوفور در بازار جهانی موجودند و بیشترشان تحت عنوان کالاهای غیرنظامی جابهجا میشوند. همین امر کار نهادهای امنیتی را دشوار میکند. در مرزهای وسیع کشورهایی چون ایران یا روسیه، کنترل تکتک کامیونها عملاً ناممکن است. بازرسیها بیشتر بر پایه اسناد کاغذی و نظارت انسانی استوار است و هنوز به سطح استفاده گسترده از سامانههای هوش مصنوعی نرسیده. در نتیجه بسیاری از محمولهها با ریسک پایین طبقهبندی میشوند و بیهیچ مقاومتی عبور میکنند.
این نوع تهدید تنها بُعد نظامی ندارد؛ جامعه را هم درگیر میکند. تصور کنید رانندهای که هر روز کالا به شهر میآورد، در واقع بخشی از شبکه جاسوسی باشد. این وضعیت اعتماد عمومی را تضعیف میکند و احساس ناامنی دائمی را دامن میزند. جامعهای که به شهروندانش بدگمان شود، در بلندمدت آسیبپذیرتر از میدانی است که زیر آتش دشمن قرار گرفته.
از سوی دیگر، جنگ ترکیبی ذهن مردم را هدف میگیرد. وقتی مرز میان شهروند عادی و عامل دشمن محو میشود، روان جمعی دچار اضطراب مزمن میشود. در چنین فضایی، دشمن میتواند بدون شلیک حتی یک گلوله، جامعه را از درون تضعیف کند.
وقتی مرز میان شهروند عادی و عامل دشمن محو میشود، روان جمعی دچار اضطراب مزمن میشود. در چنین فضایی، دشمن میتواند بدون شلیک حتی یک گلوله، جامعه را از درون تضعیف کند.
برای مقابله با این تهدیدها، دیگر کافی نیست که فقط بودجه دفاعی یا تجهیزات مرزی افزایش یابد. باید رویکردی چندوجهی و بینرشتهای در پیش گرفت:
فناوری: بهرهگیری از سامانههای هوش مصنوعی برای شناسایی الگوهای مشکوک در حملونقل.
حقوقی و سیاسی: تدوین قوانین جدید برای کنترل انتقال قطعات حساس، حتی اگر در ظاهر غیرنظامی باشند.
اجتماعی و فرهنگی: تقویت اعتماد اجتماعی و در عین حال آموزش عمومی درباره تهدیدهای نوین.
روانشناختی: مدیریت اضطراب جمعی و جلوگیری از تبدیل بدگمانی به فروپاشی سرمایه اجتماعی.
آینده امنیت: همهجا و هیچجا
در نهایت، امنیت ملی در جهان امروز دیگر در مرزها و میدانهای جنگ محدود نمیشود. تهدید میتواند در هر کامیون، هر زنجیره تأمین و هر زیرساخت شهری پنهان شده باشد. به همان اندازه که سلاحهای نوین اهمیت دارند، درک جامعه و رفتار مردم نیز اهمیت یافته است. امنیت امروز همهجا و هیچجاست: همهجا هست چون هر بخشی از زندگی میتواند میدان نبرد شود، و هیچجا نیست چون دیگر خط مقدم روشنی وجود ندارد. امنیت ملی دیگر نمیتواند تنها به تانک و توپ تکیه کند؛ باید به کامیون، پهپاد، شبکههای اجتماعی و حتی روان جمعی نیز بیندیشد.
نبرد آینده نبردی است میان «سادگی ظاهری» و «پیچیدگی پنهانی». کامیونی که در جاده بهسادگی میگذرد، میتواند حامل قدرتی ویرانگر باشد. برای مقابله با چنین تهدیدی، تنها راهحل، بازاندیشی در مفهوم امنیت است—امنیتی که همزمان فناورانه، اجتماعی، فرهنگی و روانی باشد.
زاکر اوشار دبیرکل هیأت عالی مشورتی انجمن رسانههای اینترنتی ترکیه و معاون رئیس حزب عدالت و توسعه است.