تابستان ۲۰۲۵ برای ایران و سه کشور اروپایی عضو باقیمانده در برجام، فصلی پرالتهاب و سرنوشتساز است. در پایان ماه اوت، بریتانیا، فرانسه و آلمان باید تصمیمی دشوار بگیرند: آیا مکانیسم موسوم به «ماشه» را علیه ایران فعال کنند یا نه. این مکانیسم که در متن توافق هستهای و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت پیشبینی شده بود، به کشورهای عضو برجام اجازه میدهد در صورت نقض جدی تعهدات، بدون نیاز به رأی جدید در شورا، همه تحریمهای بینالمللی را دوباره برقرار کنند. اگر این اتفاق بیفتد، محدودیتهای سازمان ملل در زمینههای اقتصادی، نظامی و فناوری دوباره بر ایران تحمیل خواهد شد و فضای سیاسی کشور بهشدت تحت فشار قرار میگیرد.
محدودیت زمانی نیز اهمیت ویژهای دارد. در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵، طبق آنچه در قطعنامه ۲۲۳۱ آمده، برخی مفاد کلیدی توافق هستهای پایان مییابد. این تاریخ بهنوعی «غروب» توافق به حساب میآید؛ یعنی آخرین فرصت برای استفاده از مکانیسم ماشه. اگر اروپا تا آن روز اقدامی نکند، دیگر قادر به بهرهگیری از این ابزار نخواهد بود و بنابراین اکنون در تنگنای تصمیمگیری قرار دارد.
اروپاییها طی ماههای اخیر بهشدت نگران روند هستهای ایران بودهاند. بعد از حملات اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران در خرداد و تیر، تهران نهتنها سطح غنیسازی اورانیوم را افزایش داد بلکه همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را نیز متوقف کرد. دوربینهای نظارتی آژانس خاموش شدند و بازرسان از دسترسی میدانی محروم گشتند. این وضعیت، عملاً شفافیت هستهای ایران را از میان برده و به کشورهای اروپایی و آمریکا این استدلال را داده که ایران در حال حرکت بهسمت ظرفیت تسلیحات اتمی است.
بعد از حملات اسرائیل، تهران نهتنها سطح غنیسازی اورانیوم را افزایش داد بلکه همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را نیز متوقف کرد.
برآوردهای جدید نشان میدهد که ذخایر اورانیوم با غنای ۶۰ درصد ایران به حدود ۴۰۰ کیلوگرم رسیده است؛ رقمی بسیار بالاتر از نیازهای غیرنظامی و نگرانکننده برای جامعه بینالمللی. این موضوع به اروپاییها انگیزه داده تا درباره فعالسازی مکانیسم ماشه جدیتر فکر کنند. بهویژه آنکه بیاعتمادی متقابل میان ایران و غرب پس از جنگ کوتاه ایران و اسرائیل تشدید شده و فضای گفتوگو دشوارتر از هر زمان دیگر به نظر میرسد.
ایران اما موضعی سرسختانه گرفته است. مقامات سیاسی و نظامی کشور، فعال کردن مکانیسم ماشه را اقدامی خصمانه و غیرقانونی خواندهاند. وزیر امور خارجه، عباس عراقچی، حتی این تهدید را «همسنگ حمله نظامی» دانسته و هشدار داده است که ایران پاسخی قاطع خواهد داد. دولت ایران تأکید دارد که اروپاییها با خروج آمریکا از برجام و ناتوانی در اجرای تعهدات اقتصادی، صلاحیت استفاده از این مکانیزم را از دست دادهاند. به بیان دیگر، از نگاه تهران، کسانی که خود برجام را نقض کردهاند نمیتوانند ایران را به دلیل نقض همان توافق تنبیه کنند.
در داخل کشور، بخشی از جریانهای سیاسی این تهدید را به فرصتی برای بازنگری اساسی در سیاست هستهای تبدیل کردهاند. برخی نمایندگان مجلس آشکارا از احتمال خروج ایران از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) سخن گفتهاند. گروهی دیگر پیشنهاد کردهاند سطح غنیسازی تا ۹۰ درصد افزایش یابد و برنامه موشکی و پهپادی با شدت بیشتری دنبال شود. هرچند این پیشنهادها هنوز عملی نشده، اما لحن تند آنها نشان میدهد که فضای تصمیمگیری داخلی میتواند بهسرعت بهسوی رادیکالیسم حرکت کند.
اروپا در این میان، بهجای روی آوردن فوری به ماشه، تلاش کرده پنجرهای برای دیپلماسی باز بگذارد. سه کشور اروپایی پیشنهاد دادهاند که اگر ایران دوباره همکاری با آژانس را آغاز کند و درباره ذخایر اورانیوم شفافیت ایجاد نماید، ضربالاجل ماشه برای شش ماه دیگر به تعویق بیفتد. این پیشنهاد در واقع یک «تنفس دیپلماتیک» است؛ یعنی توقف کوتاهمدت بحران تا شاید زمینه برای راهحل سیاسی پیدا شود. اما اینکه ایران چنین پیشنهادی را بپذیرد یا نه، پرسشی بیپاسخ است.
مسیر دیپلماسی: تنها راه فرار از سقوط
با وجود فضای تهدید و بیاعتمادی، هنوز روزنهای کوچک برای دیپلماسی باقی مانده است. تحلیلگران میگویند ایران در حال حاضر نمیخواهد مستقیماً بهسوی ساخت سلاح هستهای برود، بلکه میخواهد ظرفیت و توان فنی لازم را در اختیار داشته باشد تا در مذاکرات از آن بهعنوان اهرم فشار استفاده کند. این استراتژی، موسوم به «آستانهسازی»، به ایران اجازه میدهد بدون عبور رسمی از خط قرمز، موقعیت چانهزنی خود را تقویت کند.
ایران در حال حاضر نمیخواهد مستقیماً بهسوی ساخت سلاح هستهای برود، بلکه میخواهد ظرفیت و توان فنی لازم را در اختیار داشته باشد تا در مذاکرات از آن بهعنوان اهرم فشار استفاده کند.
اروپا و آمریکا نیز مایلاند تا جایی که امکان دارد، از فعال شدن ماشه اجتناب کنند. زیرا بازگشت تحریمهای سازمان ملل میتواند پیامدهای سنگینی داشته باشد: نخست آنکه ایران احتمالاً واکنش تندتری نشان خواهد داد و شاید از معاهده انپیتی خارج شود. دوم آنکه فضای منطقهای بیش از پیش ملتهب میشود و امکان هرگونه توافق آینده از بین میرود. و سوم آنکه با توجه به جنگهای منطقهای و بحران انرژی، غرب تمایلی به گشودن جبههای تازه با ایران ندارد.
در چنین شرایطی، بهترین سناریو شاید توافقی مرحلهای باشد. این توافق میتواند شامل بازگشت محدود بازرسان آژانس به تأسیسات ایران، توقف بخشی از فعالیتهای حساس غنیسازی و در مقابل، تمدید مهلت ماشه و کاهش فشارهای اقتصادی باشد. چنین توافقی، هرچند موقتی و ناقص، دستکم مانع از آن میشود که بحران به نقطه بدون بازگشت برسد.
از سوی دیگر، ایران نیز در شرایط اقتصادی دشواری قرار دارد و فعال شدن تحریمهای سازمان ملل میتواند فشار مضاعفی ایجاد کند. صادرات نفت، دسترسی به بازارهای مالی و تجارت بینالمللی بیش از پیش محدود خواهد شد. در داخل کشور، این فشارها ممکن است نارضایتی اجتماعی را افزایش دهد و هزینههای سیاسی برای دولت به همراه داشته باشد. بنابراین از منظر محاسبات واقعبینانه، تهران نیز انگیزه دارد راهی برای تعلیق بحران پیدا کند.
گامهای کوچک اما اعتمادساز، کلید اصلی این مسیر هستند. ایران میتواند با ازسرگیری حداقلی همکاری با آژانس، پیام مثبتی به جامعه جهانی بفرستد و اروپا نیز با عقب انداختن ماشه، فضای مذاکره را زنده نگه دارد. در ادامه، مذاکرات مرحلهای درباره آینده برنامه هستهای و امکان توافقی گستردهتر آغاز شود. چنین روندی البته نیازمند اراده سیاسی و کنار گذاشتن لفاظیهای تند است؛ چیزی که هم در تهران و هم در پایتختهای اروپایی کار دشواری به نظر میرسد.
با این همه، تجربه نشان داده است که در بحرانهای هستهای، حتی پنجرههای کوچک دیپلماسی میتوانند مانع از فاجعه شوند. امروز نیز ایران و اروپا در برابر انتخابی تاریخی ایستادهاند: یا از مسیر باریک دیپلماسی عبور میکنند و تنش را مهار میسازند، یا با فشردن ماشه، بحران را به مرحلهای غیرقابل پیشبینی میکشانند. آینده منطقه و امنیت بینالمللی، بیش از هر زمان دیگر به این انتخاب گره خورده است.